آرزویم برایت این است: در میان مردمی که می دوند برای زنده بودن آرام قدم برداری برای زندگی کردن به کسی اعتماد کن که بتواند سه چیز در تورا تشخیص دهد . اندوه پنهان شده در لبخندت را عشق پنهان شده در عصبانیتت را و معنای حقیقی در سکوتت را...
ا بر را پاره خواهم کرد .
من گره خواهم زد چشمان را با خورشید .
دل ها را با عشق .سایه ها را با آب .شاخه ها را با باد .
و به هم خواهم پیوست .خواب کودک را با زمزمه زنجره ها .
.باد بادبادک ها را به هوا خواهم برد
گلدان ها را آب خواهم داد .
خواهم آمد سر هر دیواری . میخکی خواهم کاشت .
پای هر پنجره ای شعری خواهم خواند .
آشتی خواهم داد .
آشنا خواهم کرد
راه خواهم رفت
نور خواهم خورد
دوست خواهم داشت .
روزی خواهم آمد و پیامی خواهم آور
در رگ ها .نور خواهم ریخت .
و صدا در خواهم داد:
ای سبد هاتان پر خواب !سیب آوردم .سیب سرخ خورشید .
خواهم آمد گل یاسی به گدا خواهم داد .
زن زیبای جزامی را گوشواری دیگر خواهم بخشید
کور را خواهم گفت :چه تماشا دارد باغ !
دوره گردی خواهم شد .کوچه ها را خواهم گشت .
جار خواهم زد ای شبنم. شبنم. شبنم.
رهگذری خواهد گفت : راستی را شب تاریکی است .
کهکشانی خواهم دادش .
روی پل دخترکی بی پاست .دب اکبر را بر گردن او خواهم آویخت .
هر چه دشنام از لب ها خواهم بر چید .
هر چه دیوار از جا خواهم بر کند .