پاییز فصل بیامتداد رویاهاست
و یک فنجان چای داغ نوشیدن
زیر باد سر غروب
بیمنتها، بیامتداد در جاده پاییز
میتوان به هر چیز اندیشید
و همانند ستارههای تابستانی
رویاها میپیوندند به حقیقت
باز همان برگهای سرخرنگ پیر درخت
و همان نیمکت چوبی سیاه
میشنوم…
صدای پاییز میآید
دوست خوبم اگر گاهی ندانسته به احساس تو خندیدم.و یا از روی خود خواهی فقط خود را پسندیدم اگر از دست من در خلوت خود گریه ای کردی.اگر بد کردم و هرگز به روی خود نیاوردی .اگر زخمی چشیدی گه گاهی از زبان من اگر رنجیده خاطر گشتی از لحن بیان من حلالم کن و امشب دعایم کن