[IMG]
توام با این جک تعریف کردنات ! [IMG] طرفو دق میدی ، آخرم فقط خودت میخندی ! [IMG]
جعفر گوشه ی اتاق نشسته بود ، چشمانش نغمه ی غم انگیزی را تداعی میکرد ، به گل های قالی زل زده بود ، که ناگهان خواهرش داد زد ، مامان ماماننن جعفر .......
بقیه شم که تابلوئه [IMG]
خو باشه ، واسه ماهم دعا کن
توام با این جک تعریف کردنات ! [IMG] طرفو دق میدی ، آخرم فقط خودت میخندی ! [IMG]
جعفر گوشه ی اتاق نشسته بود ، چشمانش نغمه ی غم انگیزی را تداعی میکرد ، به گل های قالی زل زده بود ، که ناگهان خواهرش داد زد ، مامان ماماننن جعفر .......
بقیه شم که تابلوئه [IMG]
خو باشه ، واسه ماهم دعا کن