نه امیر دولتی این نزدیکا نیستش تازه وقتمونم اجازه نمیده سرکلاسهای دولتی بشنیم .شیفت میشیم ونمیشه کلاس رفت همین ازادم باید کلی باهامون همکاری کنن بتونیم بخونیم.
ازادای اینجا چون همه نفتی ها میخوان بخونن یکم رقابت سنگینه باید یکمی اماده باشم تا قبول شم.
توکل به خدا منم همش امروز فردا میکنم.چشم ایشالا با هم می خونیم.
ازدواجم که حالا معلوم نیست وضعیتم ولی چشم تو فکرش هستم(الان داره قند اب میشه تو دلم:دی)هر چی خدا بخواد و قسمت باشه
ایشالا قبولیت تو بهترین دانشگاهها.
پس حتما حسابی داری میخونی دیگه.من می دونم تو یه جای خوب قبول میشی.
والا از شما چه پنهون خودمونم خیلی قند تو دلمون اب میشه ولی حیف موقعیتش هنوز پیش نیومده.
امیر منم اگه بتونم یکم بخونم همین دانشگاه ازاد امیدیه یا ماهشهر قبول م خیلی خوبه.بدرد اینده میخوره.
به نظرت برای دانشگاه ازاد خیلی باید خوند؟وقت ازادم اینجا خیلی کمه
سلاممممممممم جیگر
نماز روزت قبول
خدا رو شکر.
می گم برای بعد از اتمام پروژت برنامه ریزی کردی؟تصمیمت چی شد؟
هی خدا رو شکر اینجام خوبه داریم میگذرونیم تا ببینم بعدش چی میشه.الان که ماه رمضونه و اینجا یکم تو این گرما سخت میگذره ولی سعی میکنم اگه خدا قوت بده روزمم بگیرم.تا الان که خوب بوده.فقط یکم تشنگی اذیت میکنه.
ایشالا عروسیت گل پسر.
میگم بذار یه خواهر دوقلوی اهوازی پیدا کنم برا دوتامونبهت زنگ میزنم خودتو اماده کنی بیای اینجا
گریه آخرین چیزی ست که باقی می ماند
و بغض
بکی مانده به آخری ست
تمام دلخوشی های پیش از این دو
یکی
یکی
می شکنند
مثل شیشه هایی
که من ِ دیوانه
بدجوری هوس کرده ام
یکی
یکی
بریزمشان پایین
و بنشینم بعد
یک دل ِ سیر
به دلخوشی های پیش از این
از لا به لای اشکِ شور
از لا به لای دل ِ شور
بخندم