آره منم همین فکر رو میکنم.
حالا همین بچه هه که میگم یه رژ لب میگیره دستش از همون موقع که میاد جلو آینه س.
اینقدر خنده م میگیری از مسخره بازیاش.
به بابا بزرگش رفته گفته با مامی بزرگ دانس میرقصی؟
فامیلا اومده بودن خونه من یه بچه کوچیکی دارن خیلی سیریشه.بعد یه بار قبلا یکی بهم گفته بود یه آبجی کوچیک دارم وقتی بهش بگی دیگه دوستت ندارم میزنه زیر گریه.بعد من گفتم بیام با این بچه هه امتحان کنم ببینم درست در میاد یا نه.منم خیلی جدی بهش گفتم دیگه دوستت ندارم.برو پیش مامانت.بعد اونم پر رو پر رو گفت به جهنم!بعد رفت پیش مامانش گفت نگا این منو اذیت میکنه برو بزنش!!
مژده ای دل که دگر سوم شعبان آمد
پیک شادی ز بر حضرت جانان آمد
مژده ای دل که برای دل غمدیده ما
هدهد خوش خبر از نزد سلیمان آمد
خیز ای دل تو بیارای کنون بزم طرب
که دگر موسم اندوه به پایان آمد