sahar tala
پسندها
664

ارسال های پروفایل آخرین فعالیت ارسال ها درباره

  • ممنونم اي خوبيم...با اين اوضاع خراب بازار واسه هيچكي حوصله ي كار و كاسبي نميمونه...
    ممنون خیلی جالبه.

    عکس دومی رو چون کیفیت نداشت عوض کردم.
    اتفاقا میخواستم هر وقت انلاین شدی دقیقا همین عکس رو برات بذارم.:D
    سلام :مرسی
    تو خوبی ؟
    تقسیم بر 2
    اگه دوس داری جواب رو الان بهت بگم ؟؟؟؟
    آرام به شانه ام میزند و می گوید :
    آفرین ! تنهایی که ترس ندارد ,
    بعد خودش آرام آرام دور می شود ,
    نمی فهمد که من از نبودنش میترسم نه از تنهایی
    http://www.www.www.iran-eng.ir/showthread.php/379840-مرد-مظلوم-یا-آب-زیر-کاه?p=5133308#post5133308
    تو به من خنديدي و نمي دانستي
    من به چه دلهره از باغچه همسايه سيب را دزديدم
    باغبان از پي من تند دويد
    سيب را دست تو ديد
    غضب آلود به من كرد نگاه
    سيب دندان زده از دست تو افتاد به خاك
    و تو رفتي و هنوز،
    سالهاست كه در گوش من آرام آرام
    خش خش گام تو تكرار كنان مي دهد آزارم
    و من انديشه كنان غرق در اين پندارم
    كه چرا باغچه كوچك ما سيب نداشت
    نــــــــــــــــــــــــــــــــــــامرد!!!:eek:

    حذف

    بای
    دلم گرفته ای دوست ، هوای گریه با من

    گر از قفس گریزم کجا روم ، کجا من ؟

    کجا روم که راهی به گلشنی ندانم

    که دیده برگشودم به کنج تنگنا من

    نه بسته‌ام به کس دل ، نه بسته کس به من دل

    چو تخته‌پاره بر موج ، رها ، رها ، رها من

    ز من هر آنکه او دور ، چو دل به سینه نزدیک

    به من هر آن که نزدیک ، ازو جدا ، جدا من !

    نه چشم دل به سویی ، نه باده در سبویی

    که تر کنم گلویی به یاد آشنا من

    ز بودنم چه افزود ؟ نبودنم چه کاهد ؟

    که گویدم به پاسخ که زنده‌ام چرا من ؟

    ستاره‌ها نهفتم در آسمان ابری

    دلم گرفته ای دوست ، هوای گریه با من
    راستشو بخوای خیلی واقتا میگم دیگه پیام ندم...با این کارات.....:D


    تو که به فکر خودتی!!!
    ای رفته ز دل ، رفته ز بر ، رفته ز خاطر

    بر من منگر ، تاب نگاه تو ندارم

    بر من منگر ، زانکه به جز تلخی اندوه

    در خاطر از آن چشم سیاه تو ندارم

    ای رفته ز دل راست بگو ! بهر چه امشب

    با خاطره ها آمده ای باز به سویم ؟

    گر آمده ای از پی آن دلبر دلخواه

    من او نیم ، او مرده و من سایه اویم

    من او نیم ، آخر دل من سرد و سیاه است

    او در دل سودازده از عشق شرر داشت

    او در همه جا ، با همه کس ، در همه احوال

    سودای تو را ای بت بی مهر ! به سر داشت

    من او نیم ، این دیده من گنگ و خموش است

    در دیده او آن همه گفتار ، نهان بود

    وان عشق غم آلود در آن نرگس شبرنگ

    مرموزتر از تیرگی شامگهان بود

    من او نیم آری ، لب من این لب بی رنگ

    دیری ست که با خنده یی از عشق تو نشکفت

    اما به لب او همه دم خنده جان بخش

    مهتاب صفت بر گل شبنم زده میخفت

    بر من منگر ، تاب نگاه تو ندارم
    اگر ناراحتی اهمیت داشت که نمیرفتی!!!!:razz:

    اما اگر ناراحتی خودتو میگی که...!!دی

    نبای!!!
    دیگه پرسیدن داره!!؟:smile:...دی!

    هرطورخودت صلاح میدونی...قسمت ما هم همین میباشد.....روزی که ما هستیم شما نیستی ....1روز که من نبودم

    اومدی...:confused:........:D
  • بارگذاری...
  • بارگذاری...
  • بارگذاری...
بالا