من راستش رشته ام حسابداري بود اصلا از حسابداري خوشم نميومد با اين حساب كردنها..پدرم مخالف بود برم معماري با اصرارهام ديگه گذاشت وقتي ديد تو رشته معماريم موفق ترم خيلي خوشحالم شد..من قصه ي رشته هام درازه كلي رشته عوض كردم تا رسيدم به اينجا
ما درگيريم با اين پروژه ها..ميخوايم كار خوب تحويل بديم ديگه اينم از معمار بودن..
اما خوشم مياد اعصاب خوردكنك داره ناراحتي داره وحتي خنده..
انشالله كارهاي پروژه 2تاييمون خوب از كار در بياد..منم يكي ديگه پروژه دارم با ماكت تحويل پروژ هشم 5 تيرماهه
از 20 خرداد شنبه رياضي عمومي دارم..البته امروزم امتحان هندسه ترسيمي داشتم از ديروز تا الان بيدارم بعد امتحانم كه اومدم نخوابيدم اعصابم خراب شد..ناراحتم با اين همه خوندن آخرش خراب دادم..و امروز يكي از درساي تحويل پروژه ام بود هم امتحان و هم تحويل پروژه ...
سلام
آواتارتون خیلی آشناست اما ببخشید یادم نمیاد
زن و شوهر بودیم ؟؟؟؟؟؟؟ نبودیم
دوست بودیم؟؟؟
همکاربودیم ؟؟؟؟؟
همسایه بودیم؟؟؟؟؟
یه نسبتی با هم داریم ؟؟؟؟؟