خـدا را چه ديـدي ؟!
شايد يك روز در كافه اي دنـج و خـلوت ، اين كلمه ها و نوشته ها صـوت شـدند ؛
بـراي ِ گوش هـاي ِ تـو
كه روي ِ صنـدلي ِ رو به روي ِ مـن نشسته اي ... و بـراي ِ يك بـار هم كه شـده
، چـاي ِ تـو سـرد شـد
بس كه خيـره مانـدي به مـن ... !
شايد يك روز در كافه اي دنـج و خـلوت ، اين كلمه ها و نوشته ها صـوت شـدند ؛
بـراي ِ گوش هـاي ِ تـو
كه روي ِ صنـدلي ِ رو به روي ِ مـن نشسته اي ... و بـراي ِ يك بـار هم كه شـده
، چـاي ِ تـو سـرد شـد
بس كه خيـره مانـدي به مـن ... !