narges224
پسندها
880

ارسال های پروفایل آخرین فعالیت ارسال ها درباره

  • گریه کنم یا نکنم
    حرف بزنم یا نزنم
    من از هوای عشق تو ، دل بکنم یا نکنم
    با این سوال بی‌ جواب ، پناه به آینه می برم
    خیره به تصویر خودم ، می پرسم از کی‌ بگذرم..........................
    تـــو آخرین نگاه تو
    مــــن دیگه پیدا نبودم
    کی جای من بود تو چشات
    هیچ وقت اینــــــو نفهمیدم.........
    الهي قربون شوهرم برم...
    خانووووووم جورابم كجاسسسسس؟
    ايقد نچسب به آقات!!!
    و ...
    حتما ببينيد
    پيامبر اکرم (ص) در مورد چگونگي افزايش علم براي عالم بي عمل مي فرمايد : هر کس عملش افزوده شود ولي بر هدايتش نيفزايد اين علم جز دوري از خدا براي او حاصلي ندارد.

    میلاد پیامبر اکرم(ص) بر شما گرامی باد:gol:
    يکي بود يکي نبود
    اون که بود تو بودي
    اون که تو قلب تو نبود من بودم

    يکي داشت يکي نداشت
    اون که داشت تو بودي اون که جز تو کسي رو نداشت من بودم

    يکي خواست يکي نخواست
    اون که خواست تو بودي اون که نخواست از تو جدا بشه من بودم

    يکي رفت يکي نرفت
    اون که رفت تو بودي اون که به جز تو دنبال هيچ کسي نرفت من بودم
    برای چی برای چی دیشب یکی به گوشی مامانم زنگ زد برای چی من همیشه جواب میدم برای چی اون بهم گفت بعد چندماه شمارتو پیدا کردم تو خود خودتی خودت بهم شماره دادی داشتم میمیردم اشکم داشت درمیومد ازیه طرف مطمئن بودم اون نیست ازیه طرف شک داشتم میدونم اون نبود اینارو الکی میگن من اونو بخاطر این اخلاقش که مزاحم نمیشد دوست داشتم ازاین اخلاقاش صبرش دوست داشتم سکوتش آزار دهنده بود اما دل نشین بود
    لعنت به منو اشتباهم
    ای کاش بودی ودل داریم میدادی دوستام دیگه از دستم خسته شدن ازبس پیششون گفتم
    من ناراحتیامو نمیتونم بریزم تو دلم
    یه وقتایی دلمون میخواد یه چیزایی روامتحان کنیم یه کارای عجیب کنیم یا وقتی پدرومادرامون میگن این جیز اون جیز اما بازبادی دست بزنیم جیز بودنشو حس کنیم دردمون بگیره تادیگه نکنیم حالا شده قضیه ی من ای کاش ازهمون اول که میدونستم جیز بهشش دست نمیزدم چرا برای چی برای خودم یه غم درست کردم که هر وقت گاه وبیگاه با گذشتن هررهگذری اعصابم خرد میشه برای چی پام سر خورد برای چی بهش گفتم دوست دارم برای چی اون که مثل داداشم بود برای چی برای چی گذاشتم زیاد باهاش صمیمی بشم برای چی بهش عادت کردم برای چی برای چی اجازه دادم بهم بگه دوسم داره عاشقم برای چی برای چی من هر چی بهش گفتم نگو باز گفت برای چی برای چی آخرش بهم گفت تو هم مثل بقیه بودی برام اما قبلش نگفته بود برای چی برای چی برای چی این روزا همه چی داره دست بدست میده تا حالا قشنگمو دوباره خراب کنه
    فاصله دختر تا پیر مرد یک نفر بود ؛ روی نیمکتی چوبی ؛ روبه روی یک آب نمای سنگی .
    پیرمرد از دختر پرسید :
    - غمگینی؟
    - نه .
    - مطمئنی ؟
    - نه .
    - چرا گریه می کنی ؟
    - دوستام منو دوست ندارن .
    - چرا ؟
    - جون قشنگ نیستم .
    - قبلا اینو به تو گفتن ؟
    - نه .
    - ولی تو قشنگ ترین دختری هستی که من تا حالا دیدم .
    - راست می گی ؟
    - از ته قلبم آره
    دخترک بلند شد پیرمرد را بوسید و به طرف دوستاش دوید ؛ شاد شاد.
    چند دقیقه بعد پیر مرد اشک هاش را پاک کرد ؛ کیفش را باز کرد ؛ عصای سفیدش را بیرون آورد و رفت
    آدمای بزرگی مث سهراب چطور زندگی میکردن
    واقعااااااا زندگی براشون عذاب آور نبود؟
  • بارگذاری...
  • بارگذاری...
  • بارگذاری...
بالا