MARIA RED
پسندها
13,781

ارسال های پروفایل آخرین فعالیت ارسال ها درباره

  • خب بگو بچه اهوازم ولی خرم آباد زندگی میکنم افتاد؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
    http://www.www.www.iran-eng.ir/showthread.php/363551-فــــــــــراخوان-ثبت-نام-مسابقه-زیباترین-قطعه-ادبی?p=4910988#post4910988
    سلامم عزیزم..خوبی؟ مسی عزیز..ما که هستیم تو کم پیدایی :smile:..فقط این دو روز مهمونی بودمم
    سلام خوبي؟؟؟؟
    مرسي برا عكس با كيفيت و قشنگت خيلي خوب بود:gol:
    سلام خوبي؟؟؟؟
    مرسي برا عكس با كيفيت و قشنگت خيلي خوب بود:gol:
    دلش گرفته بود...
    برایش سخت بود اما...

    مجبور بود که از آسمانش جدا شود...
    این جدایی بی شک او را از بین می برد...
    جدایی از آسمان پاک و پیوستن به زمینی که...
    شنیده بود که زمین پر از دلواپسی و غم است
    پر از اضطراب و تشویش
    پر از ترس و دلهره.....
    ترس از دست دادن آسمان یک لحظه هم رهایش نمیکرد...
    او برای اینهمه ترس خیلی کوچک بود
    اما چاره ای نداشت...
    وقت وداع با آسمان بود...
    وقت سقوط به سمت زمین...
    وقت ناگهان دل کندن از آبی ترین جای دنیا...
    با دلی پر از دلتنگی و چشمانی سرشار از غم
    به سوی زمین رهسپار شد...
    او آمد ، تبسمی شیرین را بر لبان زمینیان نشاند و هر لحظه کوچک و کوچکتر شد...
    .
    دلش گرفته بود...
    برایش سخت بود اما...

    مجبور بود که از آسمانش جدا شود...
    این جدایی بی شک او را از بین می برد...
    جدایی از آسمان پاک و پیوستن به زمینی که...
    شنیده بود که زمین پر از دلواپسی و غم است
    پر از اضطراب و تشویش
    پر از ترس و دلهره.....
    ترس از دست دادن آسمان یک لحظه هم رهایش نمیکرد...
    او برای اینهمه ترس خیلی کوچک بود
    اما چاره ای نداشت...
    وقت وداع با آسمان بود...
    وقت سقوط به سمت زمین...
    وقت ناگهان دل کندن از آبی ترین جای دنیا...
    با دلی پر از دلتنگی و چشمانی سرشار از غم
    به سوی زمین رهسپار شد...
    او آمد ، تبسمی شیرین را بر لبان زمینیان نشاند و هر لحظه کوچک و کوچکتر شد...
    .
    دلش گرفته بود...
    برایش سخت بود اما...

    مجبور بود که از آسمانش جدا شود...
    این جدایی بی شک او را از بین می برد...
    جدایی از آسمان پاک و پیوستن به زمینی که...
    شنیده بود که زمین پر از دلواپسی و غم است
    پر از اضطراب و تشویش
    پر از ترس و دلهره.....
    ترس از دست دادن آسمان یک لحظه هم رهایش نمیکرد...
    او برای اینهمه ترس خیلی کوچک بود
    اما چاره ای نداشت...
    وقت وداع با آسمان بود...
    وقت سقوط به سمت زمین...
    وقت ناگهان دل کندن از آبی ترین جای دنیا...
    با دلی پر از دلتنگی و چشمانی سرشار از غم
    به سوی زمین رهسپار شد...
    او آمد ، تبسمی شیرین را بر لبان زمینیان نشاند و هر لحظه کوچک و کوچکتر شد...
    .
    سلامممممممممممممممممممممممممممم

    عکس پروفت خیلی جیگلی نازه ...
    مرسیییییییییییییییییییییییییییییییی بابت عکسسسسسسس.
  • بارگذاری...
  • بارگذاری...
  • بارگذاری...
بالا