واقععععععععععععا اجی؟ولی من گاهی از خودم بدم میاد،چون مثل بچه دبستانیاا همیسه نوزده،بیسته نمله هام،اینجولی هم خوف نیست،ادم خجالت میکشه خب،ولی خدایس هیچ وقت خر خون نبودم،یههنی با شیطنتم نمی تونستم باسم
واقعااا شهلام،من بر عکس سوما هستم،لوزا اصلا نمی تونم دلس بخونم،بس ورج و ولجه می کنم و حواسم پلته،شبا که همه می خوابن و می دونم دیگه کالی نیست بلا شیطونیفبا خیال لاحت دلسم لو می خونم،همیسه هم دقیقه ی نودم بلا دلسام
نه من فقط شبا درس ميخوندم
اونم به خاطر اينكه خوابگاه بودم سرو صدا زياد بود ميرفتم تو حموم تا صبح درس ميخوندم/ كه يادمه درس تومخم نميرفت يه عالمهتو حموم گريه كردم چرا به خاطر يه درس خوندن انقدر بايد عذاب بكشم/و بعد خونه گرفتم
من كارشناس برنامهراديويي تو كرج هستمم صنعت سبز/
ايشون اومدن راديوكرج منم ايشون رو ديدم دعوت شدم براي راديو جوان يه مدت كار كردم / وبعدش قرار بود بعد از عيد برم كه هنوز وقت نكردم
شایدم حالت عصبی داشته باشه دوسی
سسسسسسسسسسسسسسسسسسسسسسسسلام دوسی بالان خودم،خوفیییی؟نی نی ژستو،ما معمالا عادت به شب بیدالی دالیم به خاطل کالایه دلسیمون
نه من اصليتم تهراني/ تو كرج چون شركتمون اونجاست نميتونم برم هرروز اينجا مونديم/به احتمال قوي تغيير مكان بديم باز چون خيلي سختهاينجا زندگي كردن دور از همه/
عيد رفتيم جنوب بندرعباس لباساشونو خريدم پوشيدم عكس انداختم/