مث اون موج صبوری كه وفاداره به دریا
تو مهی مثل حقیقت مهربونی مث رویا
چه قدر تازه و پاكی مث یاسای تو باغچه
مث اون دیوان حافظ كه نشسته لب طاقچه
تو مث اون گل سرخی كه گذاشتم لای دفتر
مث اون حرفی كه ناگفته می مونه دم آخر
تو مث بارون عشقی روی تنهایی شاعر
تو همون آبی كه رسمه بریزن پشت مسافر
مث برق دو تا چشمی توی یك قاب شكسته
مث پرواز واسه قلبی كه یكی بالاشو بسته
مث اون مهمون خوبی كه میآد آخر هفته
مث اون حرفی كه از یاد دل و پنجره رفته
مث پاییزی ولیكن پری از گل های پونه
مث اون قولی كه دادی گفتی یادش نمی مونه
تو مث چشمه آبی واسه تشنه تو بیابون
تو مث یه آشنا تو غربت واسه یه عاشق مجنون
تو مث یه سرپناهی واسه عابر غریبه
مث چشمای قشنگی كه تو حسرت یه سیبه
چشمه ی چشمای نازت مث اشك من زلاله
مث زندگی رو ابرا بودنت با من محاله
یك روزی بیا تو خوابم بشو شكل یك ستاره
توی خواب دختری كه هیچ كس و جز تو نداره