شب خوکچلت به خیرررررررررر
-
فردا صب کلاس دارمییییی
خوابم نمی آیدیییی[IMG]
هیییی زود نقضاوت مادرررررررر
تموم شد خووو
وسطش یه نسکاف هم زدیم به بدن!!!
برم بذارم!!!
بااااااچه پَ من میرم 20مین دیه می یام
دیگه این روی مهربونانه ی منو نمی بینی هاااا
بقیه داستان ینی چقد؟!!!
یه چی بگو واسه امشب بگنجه!!!
ای جاااااان
همین الان می تونی یه چی ازم بخوای هر چی...
برات انجامش می دم!!!
فقط امیر محمد نخوای
[IMG][IMG][IMG][IMG]
نه الان دیگه عاشششششقتم
اومدم خودم پاکش کنم دیدم نیست
آنی پیغام های منو پاکیدی؟!!
ولش خودتو عشق است.....
الان دیگه واقعنی دوست دارم
به نفع خودش و البته تو هم هست که موضوعش خوب باشه، به هر حال موفق باشی،
بای
آره،
خسته م
هنوز ی مقدار از کارام هم مونده، فردا هم باید سریع برم یونی، باید برم دیگه، بای
کمک خواستی بگو...
بی شعوریه این امیر محمد!!!
خداااا....
نگران نباش الکی، اون استادِ تو هم خودش تنبله، حالشو نداره ی موضوع بهت بده، واقعا کهچقد بدم میاد از این استادایی که نمیدونند خودشون چکار باید بکنند، اه اه،شب بخیر....
من وقتی این کتابو خوندم به اینجاش که رسید کتاب رو بستم نشستم به گریه حالا دیگه نمی شد جمعم کرد !!!
ولی با این که هزار بار خوندمش بازم برام تازگی داره بعضی جاهاش
آهان شهید شدن بابای تیام هم ته گریه بود
چی؟ مُردی یا مَردی؟
به هر حال دلاوری دیگه
همش آره برو بخون!!!http://www.www.www.iran-eng.ir/showthread.php/311633
سلام،..... خسته نباشی دلاور -
بارگذاری...
-
بارگذاری...
-
بارگذاری...