این قانون طبیــــــــــعت است... زخم که میخوری اعتمادت به آدم ها سست میشود و باوَرت رنگِ شک می گیرد ! آن وقت تنها تر از همیشه می نشینی کنجِ زنـــــــدگی و می شماری درد هایت را ...
گيرم که باخته ام !!! اما کسي جرات ندارد به من دست بزند يا از صفحه بازيبيرونم بيندازد، شوخي نيست من شاه شطرنجم !!! تخريب مي کنم آنچه را که نمي توانم باب ميلم بسازم... آرزو طلب نميكنم، آرزو ميسازم...... ... ... ... ... ... لزومي ندارد من هماني باشم که تو فکر مي کني ، من هماني ام که حتي فکرش را هم نمي تواني بکني ... زانو نمي زنم، حتي اگر سقف آسمان ، کوتاهتر از قد من باشد ! زانو نميزنم، حتي اگر تمام مردم دنيا روي زانوهايشان راه بروند ! من زانو نمیزنم
چه معنی داره تو این دنیا کسی با کسی قهر باشه ! چه معنی داره تو این دنیا کسی تنها باشه ! چه معنی داره تو این دنیا آدم ها یک روز بیان و یک روز برن ! چه معنی داره تو این دنیا دل بعضی ها اینقدر تنگ باشه ! اصلا چه معنی داره تو این دنیا دل بعضیها از سنگ باشه ! خسرو شکیبایی (خانه ی سبز)
خاطرات را بايد سطل سطل ازچاه زندگی بیرون کشید. خاطرات نه سر دارند و نه ته. بی هوا می آیند تا خفه ات کنندمیرسند. گاهی وسط یک فکر/ گاهی وسط یک خیابان. سردت می کنند/ داغت میکنند. رگ خوابت را بلدند. زمینت می زنند. خاطرات تمام نمی شوند/ تمامت می کنند
سلام "خوب"..نبودنم را به پای نخواستن نگذار..باز خوانی میکنم تک تک نوشته هایت را / بی بهانه ..بی هوس پاسخ... من فقط یک لحظه بودنت را فراموشکردم... همین برای یک عمر ویرانی کافیست.. نبودنم را به پای نخواستن نگذار..