arman-niki
پسندها
15

ارسال های پروفایل آخرین فعالیت ارسال ها درباره

  • همیشه هستند کسانی که نمی خواهند پرواز تو را ببینند!تو به پرواز فکر کن نه به انها.....
    در روزگاری که خنده ی مردم از زمین خوردن توست،برخیز تا بگریند. (خیلی سالاری):D
    سالها بعد یاد تو از خاطرم خواهد گذشت و نخواهم دانست که کجایی؟
    اما آرزوی من برای خوشبختی تو تورا در خواهد یافت..........
    واحساس خواهی کرد اندکی شادتر و اندکی خوشبخت تری و نخواهی دانست که چرا
    من نه عاشق بودم و نه محتاج نگاهی که بلغزد بر من
    من خودم بودم و تنهایی و یک حس غریب که به صد عشق و هوس می ارزید
    ....من نه عاشق بودم و نه دلداه به گیسوی بلند و نه الوده به افکار پلید
    من به دنبال نگاهی بودم که مرا از پس دیوانگی ام می فهمید
    و خدا می داند.......سادگی از ته دلبستگی ام پیدا بود
    جبران خلیل جبران
    دود سیگار را هزاران بار ترجیح می دهم کم رنگ است اما یک رنگ است
    ....افسار دلم دست خدا بود چنین شد....
    ..ای وای اگر دست خودم بود چه میشد.....
    مقصود دلم مهر و وفا بود چنین گشت...
    گر مقصد من جور و جفا بود چه می شد
    همیشه سخت ترین سیلی رو از کسی می خوری که روزی بهترین نوازشگرت بود..
    تلاش برای زنده کردن یک رابطه از دست رفته،مثل اینه
    که بخوای ی چای سرد شده رو با ریختن اب جوش گرم کنی...
    نه رنگش مثل اول میشه.........نه طعمش.....
    از اجیل سفره ی عید چند پسته ی لال مانده است....
    انها که لب گشودند خورده شدند...
    انها که لال مانده اند میشکنند!
    دندان ساز راست میگفت:
    پسته ی لال سکوتش دندان شکن است!!!
    ز ذست عزیزان چه بگویم.......گله ای نیست
    هر چند گله ای هست.....دگر حوصله ای نیست
    داداشم باعث میشه بدون شک بفهمم که.....
    .....فرشته ها هم میتونن مرد باشن!
    دل!!!
    این کلمه ی بی نقطه
    گاهی به اندازه ی هزار نقطه برایت تنگ میشود.........
    وقتی......
    صدای خرد شدنت را زیر پای عابرا میشنوی....
    دیگر چه فرقی میکند...
    برگ سبز کدام درخت بودی.....!؟
    چشمای خیستو رو بغض من ببند....من گریه میکنم....حالا برام بخند...
    من در کنار تو دریای خاطره ام........وا می کنی در و بی تو کجا برم؟؟؟؟
    من از تاریکی شب های فردا سوز می ترسم.....
    از این تنهایی تکراری هر روز می ترسم......
    من از شب سایه های پشت هر دیوار می ترسم.....
    از این تخریب و فرسایش از این اوار می ترسم.....
    خط زدن نوشته هام.....سوزوندن ترانه هام.......بغضای تلخ بین روز.......شب گریه های بی صدام...
    بهم کمک نمیکنه
    هیچ چیزی بعد رفتنت بهم کمک نمیکنه...........
    نشستم روبه روی تو...نگاهم سخت دلداه است
    اخه کی باورش میشه...عبادت اینقدر سادست
    نشستم روبه روی تو که جمع درد و تسکینی
    منو با اینکه بالایی از اون بالا نمی بینی
    تمام عمر با من باش من اینقدر از خودم خسته ام
    که پای هر عذابی که بدونم با تواء هستم
    تو رو راحت پرستیدم...فقط با یک نظر دیدن
    نمیدونی چقدر سخته تو رو راحت پرستیدن
    .........به دریا دل زدم شاید بتونم در تو دریا شم........
    .........همه دنیا رو بخشیدم که قد بخششت باشم....
    انچه می خواهیم نیستیم و انچه هستیم نمی خواهیم
    انچه دوست داریم نداریم و انچه داریم دوست نداریم
    و عجیب است هنوز امیدوار به فردایی روشن هستیم
    ساعت ها را بگذارید بخوابند
    بیهوده زیستن را نیازی به شمردن نیست
    دکتر علی شریعتی
  • بارگذاری...
  • بارگذاری...
  • بارگذاری...
بالا