ممنونم اگه اشتباه کردم ببخشید
-
سلام!!!
.
.
.
نیستید دستیار مدیر ... ؟!
عزيزم حقير نوازي ميكني گلم
سلام ...
ضمن تبریک به مناسبت این ایام به شما دوست عزیز ، از شما دعوت میشود :
آغاز امامت حضرت مهدی (عج) و عيد زهرا (س) ...
.
.
.
سلام(مهندس اسراف چرا ؟ما همون فونت صفرم قبول داریم:دی)
ممنون شما خوبین؟
خوبه به خیر گذشت الحمدلله
مرسی ...ولی آرزوهای محال به کار ما نمیاد حاجی ;)
سلام مهندس
این عکسه خوشمل بود گفتم بدم شمام ببینین هویجوریشایدم یه لبخندی زدین ما هم یه ثوابی بردیم 
سلام
متاسفانه من خودم تا آخر بهمن تقریبا حضور فعالی در باشگاه ندارم (شاید هم نیام)
منم دوس دارم بازم راه اندازی بشه، انشااله بتونم بازم برمیگردم و در حد توانم هستم...اما فعلا نمی تونم قولی بدم...
به نظر من باید با shoonisht هماهنگی کنین، یعنی از ایشون این سوالات رو بپرسین و نظرشون رو بخواین...البته من همون اول هم گفتم بهتره به فکر توسعه و اعضای جدید باشیم ولی منتظرشون نه!
بازم ممنون از تلاش هاتون...شبتون خوش.
مهندس جان سلام: متاسفانه گفتم همه بیاین مجله رو راه اندازی کنیم فقط خودم تنها اعلام کردم... نظرتون چیه درباره راه اندازیه مجله..بچه های جدید بگیریم یا با این دستیارا که هیچ کدوم اعلام آمادگی نکردن کار کنیم. من هم اعلام کردم گلم....
هیچ کس آنقدر فقیر نیست که نتواند لبخندی به کسی ببخشد و هیچ کس آنقدر ثروتمند نیست که به لبخندی نیاز نداشته باشد
.
.
.
سلام
خوبین دوست خوبم؟
مرسی از تلاش ها و پیگیری هاتون برا مجله
http://www.www.www.iran-eng.ir/showthread.php/338125-«-یوگا-»-پرستش-شیطان!?p=4463529#post4463529
فوق العاده بود!
.
.
.
ممنون ...
خدا رو شکر!
خب به سلامتی! ماهم تالار صنایع رو به کمک مدیر و چندتا از دوستان داریم کم کم رو میاریمش!
.
.
.
زشت و ضایع بود خیلی !!!
خب چه خبرا؟!
خوبی مهندس ؟!
ای بابا !!!
.
.
.
شرمنده ، پیر شدم دیگه!!!
سلام ......عرض ارادت ...
سلام
بله متوجه شدم
ممنون دوست عزیز
عذر چند باره ارسال شد ... توفیق بود برای یاد آوری خودم چند تا مطلب در خور تعمق بزارم ...
خود را از آتش جهنم نجات دهید ، هر چند با یک خرما و اگر نداشتید با گفتن سخن نیکو ( او را راضی کنید ).
سلام
خوب هستید ؟
صبح تون طلایی ودرخشان
ایشالا ماه ربیع پر خیر و برکتی رو در پیش رو داشته باشید ...
کوه پرسید ز رود ،زیر این سقف کبود ،راز ماندن در چیست؟گفت در رفتن تو.کوه پرسید ومن؟گفت در ماندن تو.بلبلی گفت ومن؟خنده ای کرد و گفت:در غزلخوانی تو.آه از آن آبادی که در آن کوه رود،رود مرداب شودودر آن بلبل سرگشته سرش را به گریبان ببرد و نخواند دیگر.من و تو بلبل و کوه و رودیم،راز ماندن جز در رفتن من ،ماندن تو،رفتن یاران سفر کرده مان نیست،بدان!
فدایی خودتو آواتارتم
سلام دادا
شرمنده به خدا یادم رفته بود جواب پیامتو بدم
مخلصیم با مرام -
بارگذاری...
-
بارگذاری...
-
بارگذاری...
