میبینی چه خر تو خری شده...
اینجورجاها نفسم بند میاد
کلی حرف دارم، ناکس حرفم نمیاد...
گلوم رو به تنگ آوردن این همه حرفایه نا گفته
کی این بغضها خدایا فریاد میشن
گفتن و نگفتن همش آخرش خفه شدن
میخوام از فریاد خفه بشم تا اینکه از درد نگفتن و سکوت دق کنم و جون بدم