yunes_prg
پسندها
8

ارسال های پروفایل آخرین فعالیت ارسال ها درباره

  • آو که این طور
    ولی جالب بود تا حالا ندیده بودم
    ممنون
    من 16 تا دایره تو صفحه ی بهنگار دیدم
    چندتا ببینم درسته مهندس؟
    وقتی كه می رفتی

    بهار بود

    تابستان كه نیامدی

    پاییز شد

    پاییز كه برنگشتی

    پاییز ماند

    زمستان كه نیایی

    پاییز می ماند

    تو را به دل پاییزی ات

    فصلها را

    به هم نریز
    بعد مرگم روی سنگ قبرم بنویسید، در آرزوی اینترنت پرسرعت مرد ...

    نامت چه بود؟
    آدم
    فرزند؟
    من را نه مادری نه پدری، بنویس اولین یتیم خلقت
    محل تولد؟
    بهشت پاك
    اینك محل سكونت؟
    زمین خاك
    آن چیست بر گردن نهادی؟
    امانت است
    قدت؟
    روزی چنان بلند كه همسایه خدا،اینك به قدر سایه بختم به روی خاك
    اعضاء خانواده؟
    حوای خوب و پاك ، قابیل خشمناك ، هابیل زیر خاك
    روز تولدت؟
    روز جمعه، به گمانم روز عشق
    رنگت؟
    اینك فقط سیاه ، ز شرم چنان گناه
    چشمت؟
    رنگی به رنگ بارش باران ، كه ببارد ز آسمان
    وزنت ؟
    نه آنچنان سبك كه پرم در هوای دوست

    نه آ نچنان وزین كه نشینم بر این خاك
    جنست ؟
    نیمی مرا ز خاك ، نیمی دگر خدا
    شغلت ؟
    در كار كشت امیدم
    شاكی تو ؟
    خدا
    نام وكیل ؟
    آن هم خدا
    جرمت؟
    یك سیب از درخت وسوسه
    تنها همین ؟
    همین!!!!
    حكمت؟
    تبعید در زمین
    ترسیده ای؟
    كمی
    ز چه؟
    كه شوم اسیر خاك
    آیا كسی به ملا قاتت آمده؟
    بلی
    كه؟
    گاهی فقط خدا
    داری گلایه ای؟
    دیگر گلایه نه؟، ولی ...
    ولی چه ؟
    حكمی چنین آن هم یك گناه!!؟
    دلتنگ گشته ای ؟
    زیاد
    برای كه؟
    تنها خدا
    آورده ای سند؟
    بلی
    چه ؟
    دو قطره اشك
    داری تو ضامنی؟
    بلی
    چه كسی ؟
    تنها كسم خدا
    در آ خرین دفاع؟
    می خوانمش كه چنان اجابت كند دعا
    آره مرسی. راستی متن هات خیلی قشنگه مثل خودم ازین نوشته ها دوست داری رفیق
    پرسید :


    چرا اینقدر سیگار ؟


    گفت :


    اولین بار...


    توی مه دیده بودمش ... !
    خدایا شکرت

    ما دیگر فقیر نیستیم

    دیروز پزشک ِ آبادی گفت...

    چشم های پدرم

    پر از آب مروارید است …
    قصد خودکشی دارم




    و چه زیبا هم دست شده اند با من




    این تنهایی




    این سکوت غم انگیز




    و این سیگار های تلخ...




    ﯾﻪ ﺭﻭﺯﯼ ﭘﺴﺮﯼ ﺑﺎﺧﺎﻧﻮﺍﺩﺵ ﺩﻋﻮﺍﺵ ﺷﺪ
    ﻭ ﺍﺯ ﺧﺎﻧﻪ ﺯﺩ ﺑﯿﺮﻭﻥ ﻭ ﺭﻓﺖ ﺧﻮﻧﻪ ﯾﮑﯽ ﺍﺯ
    ﺩﻭﺳﺘﺎﺵ ﯾﮏ ﻣﺎﻩ ﻣﻮﻧﺪ ﺑﻌﺪ ﺍﺯ ﯾﮏ ﻣﺎﻩ
    ﺩﺧﺘﺮﯼ ﺭﺍ ﺳﺮﮐﻮﭼﻪ ﻣﯿﺒﯿﻨﺪ ﻭ ﺑﻬﺶ ﺗﯿﮑﻪ
    ﻣﯿﻨﺪﺍﺯﺩ ﯾﮑﯽ ﺍﺯ ﺩﻭﺳﺘﺎﺵ ﻣﯿﮕﻪ ﻣﯿﺪﻭﻧﯽ
    ﺍﯾﻦ ﮐﯽ ﺑﻮﺩ!!!!!!!!؟ﻣﯿﮕﻪ ﻧﻪ!!
    ﻣﯿﮕﻪ ﺍﯾﻦ ﺧﻮﺍﻫﺮ ﻫﻤﻮﻥ ﺭﻓﯿﻘﺖ ﺑﻮﺩ ﮐﻪ
    ﺗﻮ ﯾﻪ ﻣﺎﻩ ﺧﻮﻧﺸﻮﻥ ﺑﻮﺩﯼ ﻋﺬﺍﺏ ﻭﺟﺪﺍﻥ
    ﻣﯿﮕﯿﺮﻩ ﻣﯿﺮﻩ ﺧﻮﻧﻪ ﺭﻓﯿﻘﺶ،ﺭﻓﯿﻘﺶ
    ﺩﺍﺷﺖ ﻣﺸﺮﻭﺏ ﻣﯿﺨﻮﺭﺩ ﺑﻪ ﺭﻓﯿﻘﯿﺶ
    ﻣﯿﮕﻪ ﺑﺒﺨﺸﯿﺪ ﻣﻦ ﺳﺮ ﮐﻮﭼﻪ ﺑﻪ ﺩﺧﺘﺮﯼ
    ﺗﯿﮑﻪ ﺍﻧﺪﺍﺧﺘﻢ ﻭﻟﯽ ﻧﻤﯿﺪﻭﻧﺴﺘﻢ ﮐﻪ
    ﺧﻮﺍﻫﺮﺗﻮ ﺑﻮﺩ! ...
    .
    .
    .
    .
    .
    .
    ﺩﻭﺳﺘﺶ ﭘﯿﮑﺸﻮ ﻣﯿﺒﺮﻩ ﺑﺎﻻ ﻣﯿﮕﻪ ﺑﻪ
    ﺳﻼﻣﺘﯽ ﺭﻓﯿﻘﯽ ﮐﻪ ﯾﻪ ﻣﺎﻩ ﺧﻮﻧﻤﻮﻥ
    ﺧﻮﺭﺩ ﻭ ﺧﻮﺍﺑﯿﺪ ﻭﻟﯽ ﺧﻮﺍﻫﺮﻣﻮ ﻧﺸﻨﺎﺧﺖ
    یاران ز چه رو رشته ى الفت بگسستن / عهدى که روا بود دگر باره نبستن / آن مردمکا از سر انديشه نديدند/ کين بى خردان حرمت انسان بشکستند / ما را دگر از حمله ى دشمن گله اى نيست/ کان عهد که بستيم رفيقان بشکستند / افسوس همه سلسله داران بقلودند /وان يکه سوارا همه از پا بنشستند / اى قافله سالار کجايى که ببينى ، /دزدان همگى هم ره اين قافله هستند/ دردا در گنجينه به ما را بگشودند / اندوه که بر دوست ره خانه ببستند / افسوس که کاشانه به دشمن بسپردند / آن قوم که بيگانه و بيگانه پرستند ،
    اش به جای دلم ؛ دستم را می شکستی .... که نمک نداشت ... !!!
    کودک که بودم وقتی زمین می خوردم مــــــــــــادرم مرا می

    بوســـــــــــــید تمام دردهایم از یادم میرفت دیروز زمین خوردم، دردم نیامد

    اما به جایش تمام بوسه های مادرم به یادم آمد..........




    می خواهم بگویم
    فقر همه جا سر می کشد
    فقر گرسنگی نیست
    عریانی هم نیست
    فقر چیزی را نداشتن است ولی آن چیز پول یا طلا نیست...
    فقر :همان گرد و غباری است که بر کتابهای فروش نرفته یک کتابفروشی می نشیند
    فقر: کتیبه سه هزار ساله ایست که روی آن یادگاری نوشته اند.
    فقر: پوست موزی است که از پنجره یک اتومبیل به بیرون انداخته می شود
    فقر همه جا سر می کشد...
    فقر٬ شب را بی غذا سپری کردن نیست
    فقر، روز را بی اندیشه سپری کردن است.

    (دکتر شریعتی)




    نیم ساعت پیش خواستم بیام ولی ......نشد اومدم نبودی امروز بدترین روز زندگیم بود
    ممنونم براي همه عكسها و شعرها و متنهاي قشنگتون شرمنده ميكني رفيق...

    با تو خوشبخت میشوم یک روز


    این تجسم برای من کافیست


    اینکه شاید تو هم دچار منی


    این توهم برای من کافیست


    پشت این اشک ها صبورم من


    مثل دیوانه های زنجیری


    امتحان کن چگونه میمیرم


    یک تبسم برای من کافیست


    تو هم، ای خوب من ! این نكته به تكرار بگو !

    این دلاویزترین حرف جهان را، همه وقت،

    نه به یك بار و به ده بار، كه صد بار بگو !

    « دوستم داری » ؟ را از من بسیار بپرس !

    « دوستت دارم » را با من بسیار بگو !
    پیش بیا ! پیش بیا ! پیش‌تر !

    تا که بگویم غم دل بیشتر

    دوست‌ترت دارم از هر چه دوست

    ای تو به من از خود من خویش‌تر

    دوست‌تر از آن که بگویم چه ‌قدر

    بیش‌ تر از بیش‌ تر از بیش‌ تر

    داغ تو را از همه دارا ترم

    درد تو را از همه درویش‌تر

    هیچ نریزد بجز از نام تو

    بر رگ من گر بزنی نیشتر

    فوت و فن عشق به شعرم ببخش

    تا نشود قافیه ‌اندیش‌تر
    گاهی خیال میکنم از من بریده ای

    بهتر ز من برای دلت برگزیده ای

    از من عبور میکنی و دم نمیزنی

    تنها دلم خوش است که شاید ندیده ای

    یک روز میرسد که به آغوش گیرمت

    هرگز بعید نیست خدا را چه دیده ای...؟



    چرا اون عکس اولت رابرداشتییییییییییییییییییییییییییییی
    نبودددددددددددددددددی رفتم:(اهای دعا ب حرف نباشه از ته :heart:دعاکن
    خسته بودم ، ناگزیر برایش دو راه بیشتر نگذاشتم!
    می خواستم برای خودم باشد.
    اما ،
    او بی من بودن را انتخاب کرد!



    شمعی را روشن می کنم ، چراغ ها را خاموش.
    در ها را می بندم،پرده ها کشیده!
    تلاطم روحم در انعکاس نور شمع،
    بر رنگهای از دست رفته این اطاق،
    و چشمانی که آموخته اند، هیچ رنگی جز سیاهی نیست!
    ... و هیچ آهنگی جز سکوت.
    دستانم را دور شعله حلقه میزنم،تا سوز آتش در اشک شمع ،
    یادم آورد که علاقه ای نیست.
    چراغ ها را روشن نکنید ، آنچه در این اطاق است دروغ است دروغ!




    ای كاش یاد میگرفتم
    اگر در رابطه ای "حرمتم " زیر سوال رفت
    برای همیشه با آن رابطه خداحافظی کنم
    و به طور احمقانه ای منتظر معجزه نمانم..



    هیچ بارانی نمی بارد مگر صفا دهد.
    هیچ گلی جوانه نمی زند مگر هدیه شود.
    هیچ لبخندی نیست مگر شادی بیاورد.
    وهیچ بهاری نمی اید مگر سال دیگری در پیش باشد.
    پس بگذار باران شوق بر زندگی ات ببارد تا روحت را صفا دهد.
    گل های عشق در دلت جوانه زنند تا انهارا به دیگران هدیه کنی .
    خاطراتت قشنگ باشند تا همواره بیادشان بیاوری.
    لبخند بر لبانت نقش بندد تا شادی را بیفشانی.
    و بهار بیاید تا بدانی باز هم فرصت بودن هست…
  • بارگذاری...
  • بارگذاری...
  • بارگذاری...
بالا