سلام حسین جان .من الان تهرانم.فکر کنم همین تهران بمونم تا موقع کنکور.چون خانواده ام بیشتر از قبل به من نیاز دارن.تو هم یه دوره ای بدی رو گذروندی.ولی خدا رو شکر اطرافیانم منو تسلی دادن.من قوی ام و قوی تر هم خواهم شد به امید خدا.یک امتحان از جانب خداست برام دعا کن که بتونم سر بلند از این امتحان بیام بیرون.دنیا برام سر یه شب عوض شد خیلی تغییر انی بود و من هنوز یکمی شوکه ام و باید خودمو با این تغییرات هماهنگ کنم .فعلا قضیه رو هضم کردم.فکر نمی کردم به راحتی بتونم .اینم لطف خداست.خدا رو شکر می کنم خیلی .ممنونم ازش اینقدر هوامو داره.
دریای طوفانی ، ناخدای لایق می سازد ، همیشه ممنون لحظات سخت زندگی باش .منم کلی با بقیه حرف می زدم و حالا هم نوبت منه که این دوران رو بگذرونم.من راضی ام به رضای خدا.همه هم روزی می ریم و دوست دارم مثل بابام با عزت و احترام بمیرم.من از الان به روزی فکر خواهم کرد که پدر رو ملاقات می کنم پس باید با افتخار ببینمش.شما هم نگران من نباش دوست من.مراقب خودت باش.فعلا