من باشم و تو باشي و باران، چه ديدني است
 بي چتر، حسّ پرسه زدن ها نگفتني است
 پاييز...، با تو فصل دل انگيز بوسه هاست
 با تو، صداي بارش باران شنيدني است
 ابري و چکّه مي کني و مست مي شوم
... طعم لبان خيس تو الان چشيدني است!!
 خيسم، شبيه قطره ي باران، شبيه تو
 تصوير خيس قطره ي باران کشيدني است
 اين جاده با تو تا همه جا مزّه مي دهد
 اين راه ناکجاي من و تو، رسيدني است؟!!
 باران ببار!! بهتر از اين که نمي شود
 من باشم و تو باشي و باران ... چه ديدني است!!