**********************************************************************
پزشک و مهندسيک پزشک و يک مهندس در يک مسافرت طولانى هوائى کنار يکديگر در هواپيما نشسته بودند. پزشک رو به مهندس کرد و گفت: مايلى با همديگر بازى کنيم؟ مهندس که ميخواست استراحت کند محترمانه عذر خواست و رويش را به طرف پنجره برگرداند و پتو را روى خودش کشيد. پزشک دوباره گفت: بازى سرگرمکنندهاى است: من از شما يک سوال مي پرسم و اگر شما جوابش را نمي دانستيد 5 دلار به من بدهيد. بعد شما از من يک سوال مي کنيد و اگر من جوابش را نمي دانستم من 5 دلار به شما ميدهم.
مهندس مجدداً معذرت خواست و چشمهايش را روى هم گذاشت تا خوابش ببرد. اين بار، پزشک پيشنهاد ديگرى داد. گفت: خوب، اگر شما سوال مرا جواب نداديد 5 دلار بدهيد ولى اگر من نتوانستم سوال شما را جواب دهم 50 دلار به شما ميدهم. اين پيشنهاد چرت مهندس را پاره کرد و رضايت داد که با پزشک بازى کند.
پزشک نخستين سوال را مطرح کرد: «فاصله زمين تا ماه چقدر است؟» مهندس بدون اينکه کلمه اى بر زبان آورد دست در جيبش کرد و 5 دلار به پزشک
پزشک و مهندسيک پزشک و يک مهندس در يک مسافرت طولانى هوائى کنار يکديگر در هواپيما نشسته بودند. پزشک رو به مهندس کرد و گفت: مايلى با همديگر بازى کنيم؟ مهندس که ميخواست استراحت کند محترمانه عذر خواست و رويش را به طرف پنجره برگرداند و پتو را روى خودش کشيد. پزشک دوباره گفت: بازى سرگرمکنندهاى است: من از شما يک سوال مي پرسم و اگر شما جوابش را نمي دانستيد 5 دلار به من بدهيد. بعد شما از من يک سوال مي کنيد و اگر من جوابش را نمي دانستم من 5 دلار به شما ميدهم.
مهندس مجدداً معذرت خواست و چشمهايش را روى هم گذاشت تا خوابش ببرد. اين بار، پزشک پيشنهاد ديگرى داد. گفت: خوب، اگر شما سوال مرا جواب نداديد 5 دلار بدهيد ولى اگر من نتوانستم سوال شما را جواب دهم 50 دلار به شما ميدهم. اين پيشنهاد چرت مهندس را پاره کرد و رضايت داد که با پزشک بازى کند.
پزشک نخستين سوال را مطرح کرد: «فاصله زمين تا ماه چقدر است؟» مهندس بدون اينکه کلمه اى بر زبان آورد دست در جيبش کرد و 5 دلار به پزشک