خاله نبود واقعا جای ترسناکی بود
مارفتیم روح احزار کنیم اما نمی دونم چی شد بوی کباب که رفت هوا هممون حول شدیم
رفیقمون که این کار بلد بود گفت تا نخورم نمی تونم تمرکز کنم بعدش که خورد گفت کمم پر نمیشه با کم پر با روح حرف زد
مارفتیم روح احزار کنیم اما نمی دونم چی شد بوی کباب که رفت هوا هممون حول شدیم
چیزی نمنده انشا الله سری بعد
اما بعدش خاله همچیز هولناک شد خاله اما خوابم می امد گرفتم زود خوابیدم از بس خورده بودم خاله داشتم می ترکیدم
بعدش جوجه کباب باهم زدیم سر سیخ بالیمو بند بساتش خیلی حال داد هرچی روح انجا بودگشنشون شد بود

