وقتی یادم میاد خیلی ها بودن که پارسال آخرین ماه رمضونشون رو تجربه کردن، دلم میگیره… آخه شاید این بار نوبت من باشه که آخرین مهمونی ماه رمضون رو تجربه کنم…
پشت شیشه تا بخواهی شب
در اتاق من طنینی بود از برخورد انگشتان من با اوج
در اتاق من صدای کاهش مقیاس می آمد
لحظه های کوچک من تا ستاره فکر می کردند
خواب روی چشم هایم چیزهایی را بنا میکرد
یک فضای باز شن های ترنم
جای پای دوست
می دونی وقتی خدا داشت بدرقه ام می کرد چی بهم گفت:؟ جایی که می ری مردمی داره که میشکننت نکنه غصه بخوری من همه جا باهاتم، تو تنها نیستی، تو کوله بارت عشـق میذارم که بگذری، قلـب میذارم که جا بدی، اشـک میدم که همراهیت کنه، و مـرگ که بدونی بر می گردی پیشم