ب
پسندها
0

ارسال های پروفایل آخرین فعالیت ارسال ها درباره

  • برادرت اشتباه میکنه حسابی.موقعیت ازدواج از دست دادی که دادی .به جهنم .اصلا بخوره تو سره همه اون خواستگارات وجودت.فکر میکنی اگه الان زندگی به اخر رسیده؟فکر نمیکنی شاید یکی بیاد برات که بهتر از همشون باشه؟ فکر نمیکنی که اینا همه برات تجربه بوده>؟فکر نمیکنی بااین همه اتفاق یه کم پخته تر شدی؟یا هنوزم خامی ؟
    اعتماد؟اشتباهت از اول همین بود.چرا میگم بااین دوستی ها موافقم؟چون ادم تجربه کسب میکنه.ادم یا میشکنه یا موفق میشه.خوبه تجربه کسب کردی که به کسی اعتماد نکنی.ببین از من گفتن:حتی به مامانتم اعتماد نکن.
    چه تاوانی پس دادی؟
    شاید همین سرکار رفتنت یه جهشی برات باشه.
    بدبختی تو و خوشبختیه اون؟بدبختی از چه نظر منظورته؟
    مگه اتفاق خانوادگی افتاده برات؟کسی چیزی بو برده؟
    خیلی دوست داری عذاب ببینه که میگی جواب....؟؟؟؟تا واسه خوشبختی کسی دعا نکنی خودت خوشبخت نمیشی.نه به فکر انتقام و عذابش نباش.این حرفمو جدی بگیر.با این فکرا نمیتونی از کلت بکنیش بیرون و خودتو عذاب میدی نه اون.
    باشه.من صبحا میرم سر کار.خیلی دوست دارم بیشتر بات اشنا شم و...ولی فک نکنم تو از من خوشت بیاد البته اگه منو بیشتر بشناسی نمیدونم شایدم....
    حقیقته میخوای ازش فرار کنی؟باید قبول کنی که اون مال یکی دیگست.به نظرت انصافه که اونا خوش باشن و تو خوش نباشی؟
    خودت فکر میکنی واسه چی رفت؟اگه میموند مطمئنی بهتر بود؟خوبه عضو فامیلم نیست که مرتب ببینیشو بخوای بیشتر اذیت شی.پس فراموش کردنش راحتتره.اونا خوشبختن و تو بدبخت؟یه کم غیر منطقیه حرفت.
    تو خوشبختی چون یه فرصت جدید بهت دادن اصلا یکی نه هزارتا تو الان ازادی میتونی دوباره واسه زندگیت دوندگی کنی.ولی اونم خوشبخته چون شریکه زندگیشو دیده.اگه دوستش داری واسه خوشبختیش غصه نخورو شاد باش و ببین که خودتو واسه خوشبختیش نفروشی و نابود نکنی.مواظب باش که چون اون خوشبخته تو بدبخت نشی.
    خجالتم میدی.من که حرف خاصی نزدم بهت.بعضیا که نه بیشترا میگن ادم نباید رو غریبه واسه ازدواج حساب کنه و نباید قبل ازدواج دوست پسر بگیره ولی من مخالفم از جهات مختلف.
    اره میدونم سخته برات .به خودت ایمان داری؟افرض کن دوباره بیاد طرفت میپذیریش؟وقتی بدون توضیح رفته فکر نمیکنی همو بهتر که رفت؟من به جای تو واسه نامزد فعلیش متاسفم.
    عذاداری؟خیلی...میکنی.اون مال تو نیست واسه غریبه عذاداری نکن که اونوقت دیگران باید واسه خودت عذاداری کنن.ببخش که رک میحرفم.ولی این ورق از دفتر زندگیتو باید کنار بزنی اخه زیادی ااشک چشمات ریخته روشو نوشته هاشو پاک کرده و سفید شده صفحه بعدی رو ببین شاید اینده بهتر از حال باشه.
    حماقت؟میخوای بگی تقصیر توهم بوده که اون رفته؟
    وای عزیزم ببین خودتم قبول داری که دیگه نمیتونی کاری بکنی پس واسه چی وایسادی؟وقتی نمیتونی کاری بکنی که برگرده میخوای زندگیتو متوقف کنی؟ادامه بده پاتو بذار رو گاز و از کنار جسد یه ادم که دیگه امیدی بهش نیست و تو خیابون ولو شده و اگه بری سراغش دردسر میشه براتو یقه تورو میگیرن بگذر.
    حرص بخوری که نیومد سراغت؟حرص بخوری که توضیح نداد؟این وسط کی ضرر میکنه؟اون؟نه اشتب میکنی تو ضرر میکنی.اون زندگیشو میکنه.اون دوسالی که باش بودی همه عمرت بوده و الان که دیگه باش نیستی عمرت تمومه؟مطمئنی؟
    الان خودت در همین اوقات که اوج عصبانیتته چه تصمیمی داری؟تصمیم الانتو بهم بگو
    اگه مطمئنی بدبختی پس چرا خودتو نمیکشی؟فکر نکم بد بختا لیاقت زندگی داشته باشن.
    نه محو نمیکنه به هیچ وجه .....واقعیتش اینه الان هرکی هیچی و نمیتونه عوض کنه باید این دوران و بگذرونی ....
    فقط شخصیت خودتو خورد نکن بذار همین یکی برات بمونه وووبذار تو خودت بشکنی ...نذار کسی وارد زندگیت بشه واسه آروم کردنت چون نمیتونه آرومت کنه ....
    اونطور که فهمیدم مدت زیادیه باهم بودین.درکت میکنم که دوستش داشتی.حتما هم کلی واسه ازدواج روش حساب باز میکردی. یه چیز دیگه غریبه بود دیگه؟
    نمیدونم چی بهت بگم فقط بدون تنها نیستی ....و اینکه تنها کسی نیستی که این حس و تجربه کردی ...به مرور زمان آروم میشی ولی همیشه یه داغ رو دلت میمونه و با هر اتفاقی به یاد اون میوفتی ...اگه تو 6 ماه که اون رفته واسه من 6 ساله رفته ولی هنوز یادش ....
    عزیزم میدونم و درکت میکنم.فقط چون عصبی هستی دست به کاری نزن جلو جلو.اول بذار یه مدت بگذره اروم شی.بعدشم یه تصمیم عاقلانه بگیری.
    تاپیکتو تو تالار مشاوره باید میزدی.کمک میخوای مشاوره میخوای؟؟؟؟/ناراحت نشو از حرفم
    آه اي خدا كه دست توانايت
    بنيان نهاده عالم هستي را
    بنماي روي و از دل من بستان
    شوق گناه و نفس پرستي را

    راضي مشو كه بنده ناچيزي
    عاصي شود بغير تو روي آرد
    راضي مشو كه سيل سرشكش را
    در پاي جام باده فرو بارد

    از تنگناي محبس تاريكي
    از منجلاب تيره اين دنيا
    بانگ پر از نياز مرا بشنو
    آه، اي خداي قادر بي همتا
    آه اي خدا كه دست توانايت
    بنيان نهاده عالم هستي را
    بنماي روي و از دل من بستان
    شوق گناه و نفس پرستي را

    راضي مشو كه بنده ناچيزي
    عاصي شود بغير تو روي آرد
    راضي مشو كه سيل سرشكش را
    در پاي جام باده فرو بارد

    از تنگناي محبس تاريكي
    از منجلاب تيره اين دنيا
    بانگ پر از نياز مرا بشنو
    آه، اي خداي قادر بي همتا
    تنها تو آگهي و تو مي داني
    اسرار آن خطاي نخستين را
    تنها تو قادري كه ببخشائي
    بر روح من، صفاي نخستين را

    آه، اي خدا چگونه ترا گويم
    كز جسم خويش خسته و بيزارم
    هر شب بر آستان جلال تو
    گوئي اميد جسم دگر دارم

    از ديدگان روشن من بستان
    شوق بسوي غير دويدن را
    لطفي كن اي خدا و بياموزش
    از برق چشم غير رميدن را

    عشقي بمن بده كه مرا سازد
    همچون فرشتگان بهشت تو
    ياري بمن بده كه در او بينم
    يك گوشه از صفاي سرشت تو

    يكشب ز لوح خاطر من بزداي
    تصوير عشق و نقش فريبش را
    خواهم بانتقام جفاكاري
    در عشق تازه فتح رقيبش را
    ز تنگناي محبس تاريكي

    از منجلاب تيره اين دنيا
    بانگ پر از نياز مرا بشنو
    آه، اي خداي قادر بي همتا

    يكدم ز گرد پيكر من بشكاف
    بشكاف اين حجاب سياهي را
    شايد درون سينه من بيني
    اين مايه گناه و تباهي را

    دل نيست اين دلي كه بمن دادي
    در خون طپيده، آه، رهايش كن
    يا خالي از هوا وهوس دارش
    يا پاي بند مهر و وفايش كن
    این روزا توی هر قفس،یکی دو تا قناریه
    شبا غم قناریا،تو خواب خونه جاریه
    این روزا چشمای همه،غرق نیاز و شبنمه
    رو گونه هر عاشقی،چند قطره بارون غمه
    این روزا ورد بچه ها،بازیه چرخ و فلکه
    قلبای مثل دریامون،پر از خراش و ترکه
    این روزا عادت گلا،مرگو بهونه کردنه
    کار چشای آدما،دل رو دیوونه کردنه
    این روزا کار رویامون،از پونه خونه ساختنه
    نشونه پروانگی ، زندگیارو باختنه
    این روزا تنها چاره مون،شاید پرنده مردنه
    رو بام پاک آسمون،ستاره رو شمردنه
    این روزا آدما دیگه تو قلب هم جا ندارن
    مردم دیگه تو دلاشون،یه قطره دریا ندارن
    این روزا فرش کوچه ها،تو حسرت یه عابره
    هر جا یکی منتظر ورود یک مسافره....
    ین روزا عادت همه،رفتن و دل شکستنه
    درد تموم عاشقا،پای کسی نشستنه
    این روزا مشق بچه ها،یه صفحه آشفتگیه
    گردای رو آینه ها،فقط غم زندگیه
    این روزا درد عاشقا،فقط غم ندیدنه
    مشکل بی ستاره ها،یه کم ستاره چیدنه
    این روزا کار گلدونا،از شبنمی تر شدنه
    آرزوی شقایقا،یه شب کبوتر شدنه
    این روزا آسمونمون،پر از شکسته بالیه
    جای نگاه عاشقت،باز توی خونه خالیه
    این روزا کار آدما،دلای پاک رو بردنه
    بعدش اونو گرفتن و به دیگری سپردنه
    این روزا کار آدما،تو انتظار گذاشتنه
    ساده ترین بهانه شون،از هم خبر نداشتنه
    این روزا سهم عاشقا،غصه و بی وفاییه
    جرم تمومشون فقط،لذت آشناییه
  • بارگذاری...
  • بارگذاری...
  • بارگذاری...
بالا