هفت جا نفس خود را حقیر دیدم
نخست: هنگامیکه به پستی تن می داد تا بلندی یابد   
 دوم : آنگاه که در برابر از پاافتادگان ، میپرید
  
 سوم : آنگاه که میان آسانی و دشوار مختار شد و آسان را برگزید 
  
 چهارم: آنکه گناهی مرتکب شد و با یادآوری اینکه دیگران نیز همچون او دست به گناه میزنند ، خود را دلداری داد 
  
 پنجم: آنگاه که از ناچاری ، تحمیل شدهای را پذیرفت و شکیباییاش را ناشی از توانایی دانست 
  
 ششم: آنگاه که زشتی چهرهای را نکوهش کرد ، حال آن که یکی از نقابهای خودش بود 
  
 هفتم:  آنگاه که آوای ثنا سرداد و آن را فضیلت پنداشت