سلام عزیزم ، چطوری ؟ چرا ناراحت شدی ؟ حالا طوری نیست ، اشکال نداره ...

حضرت حافظ در ادامه همون که تو مایه های بالاییش بود میفرمااان :
عشق دردانهست و من غواص و دریا میکده /
سر فروبردم در آن جا تا کجا سر برکنم
لاله ساغرگیر و نرگس مست و بر ما نام فسق /
داوری دارم بسی یا رب که را داور کنم
بازکش یک دم عنان ای ترک شهرآشوب من /
تا ز اشک و چهره راهت پرزر و گوهر کنم
من که از یاقوت و لعل اشک دارم گنجها /
کی نظر در فیض خورشید بلنداختر کنم
چون صبا مجموعه گل را به آب لطف شست /
کژدلم خوان گر نظر بر صفحه دفتر کنم
عهد و پیمان فلک را نیست چندان اعتبار /
عهد با پیمانه بندم شرط با ساغر کنم
من که دارم در گدایی گنج سلطانی به دست /
کی طمع در گردش گردون دون پرور کنم
گر چه گردآلود فقرم شرم باد از همتم /
گر به آب چشمه خورشید دامن تر کنم
عاشقان را گر در آتش میپسندد لطف دوست /
تنگ چشمم گر نظر در چشمه کوثر کنم
دوش لعلش عشوهای میداد حافظ را ولی /
من نه آنم کز وی این افسانهها باور کنم