• salam khodet mohandesi....... hehehe.. paget bastast koja javabet ro bedam jentelman??????
    عزیزاگه بشه برای منم از اینها بفرست چون منم مثل تو وقت ندارم برم دنبال سایت های دیگه بخوام پیدا کنم
    شرمنده زحمت میشه واستون.
    mer30.
    بی وفا
    مانده ام با دوستت دارمی

    که پیش از رفتنت گفتی چه کنم

    ...در مشت می فشارمش چون کلید صندوقچه ای

    بی آن که با کسی در میان بگذارم

    راز گنج گرانبهایم را...............
    وقتی کاری انجام نمیشه، حتما خیری توش هست.

    وقتی مشکل پیش میاد، حتما حکمتی داره.

    وقتی کسی را از دست میدی، حتما لیاقتت را نداشته.
    ......
    وقتی تو زندگیت، زمین بخوری حتماً چیزی است که باید یاد بگیری.

    وقتی بیمار میشی، حتماً جلوی یک اتفاق بدتر گرفته شده.

    وقتی دیگران بهت بدی می‌کنند، حتماً وقتشه که تو خوب بودن خودتو نشون بدی.

    وقتی اتفاق بد یا مصیبتی برات پیش میاد، حتماً داری امتحان پس میدی.

    وقتی همه‌ درها به روت بسته میشه، حتماً خدا می‌خواد پاداش بزرگی بابت صبر و
    شکیبایی بهت بده.

    وقتی دلت تنگ میشه، حتماً وقتشه با خدای خودت تنها باشی
    خداوندا آمده ام حس ات کنم

    خداوندا می خواهم برای همه ء داده ها و نداده هایت

    بوسه بارانت کنم
    ...
    خداوندا کمکم کن تا اینگونه بودن را باور کنم

    یاریم کن تا حس کنم تو را و همه ء رندگی را
    ﻋﻄــﺮ ﺗﻨـــﺖ
    ﺭﻭﯼ ﭘﯿﺮﺍﻫﻨﻢ ﻣﺎﻧﺪﻩ......
    ﺍﻣـﺮﻭﺯ ﺑﻮﯾﯿـــﺪﻣﺶ....ﻋﻤﯿـــﻖ
    ﻋﻤﯿــــﻖ!
    ...
    ..................ﻭ ﺑﺎ ﻫـﺮ ﻧﻔــﺲ ﺑﻐﻀـــﻢ ﺭﺍ ﺳﻨﮕﯿــﻦ
    ﺗﺮ ﮐﺮﺩﻡ!
    ﻭ ﺑـﻪ ﯾﺎﺩ ﺁﻭﺭﺩﻡ ﮐﻪ ﺩﯾﮕــﺮ....
    ﺗﻨت ﺳﻬـﻢ ﺩﯾﮕﺮﯼ ﺳـﺖ
    ...ﻭ
    ﻏﻤـــﺖ ﺳﻬـــﻢ ﻣـن
    دلتنگی یعنی اینکه: دقیقه به دقیقه گوشیتو چک کنی و وانمود کنی داری ساعتو میبینى............
    روزی با خود فکر می کردم اگر او را با غریبه ای ببینم ، شهر را به آتش می کشم ، ولی امروز حاضر نیستم کبریتی روشن کنم تا ببینم او کجاست !
    باز در کلبه ی عشق عکس تو مرا ابری کرد.عکس تو خنده به لب داشت ولی اشک چشم مرا جاری کرد
    به چه مي خندي تو ؟ به مفهوم غم انگيز جدايي ؟به شكست دل من يا به پيروزي خويش ؟يا كه به نگاهم كه چه مستانه تو را باور كرد ؟ به دل ساده ي من ميخندي كه دگر تا ابد نيز به فكر خود نيست خنده دار است بخند...
    اگر چه
    می دانم دوستم دارد امشب غمگینم چون نگاهش به شیرینی
    رویاهای من نبود.
    وقتی که دیگر نبود
    من به بودنش نیازمند شدم.
    وقتی که دیگر رفت
    من به انتظار امدنش نشستم.
    وقتی که دیگر نمیتوانست مرا دوست بدارد
    من او را دوست داشتم.
    وقتی که او تمام کرد
    من شروع کردم.
    وقتی او تمام شد
    من اغاز شدم.
    و چه سخت است تنها متولد شدن
    مثل تنها زندگی کردن است
    مثل تنها مردن!
    نمیدونم از کجا شروع کنم قصه تلخ سادگیمو ...
    نمیدونم چرا قسمت میکنم روزهای خومب زندگیمو...
    چرا تو اول قصه همه دوستم میدارن...
    وسط قصه میشه سر به سر من میزارن...
    تا میخواد قصه تموم شه همه تنهام میزارن
    به تو می اندیشم به تو و تندی طوفان نگاهت بر من به خود و عشق عمیقت در تن به تو و خاطره هاکه چرا هیچ زمانی من و تو ما نشدیم جام قلبم که به دست تو شکست من چرا باز تو را می بخشم؟؟؟به تو می اندیشمبه تو که غرق در افکار خودی من در اندیشه افکار توام قانعم بر نگه کوته توهر زمان در پی دیدار توام…
    خوشحالم که بردم چون کسی رو از دست دادم که دوستم نداشت, خوشحالم که باختی چون کسی رو از دست دادی که دوستت داشت
    نگاهم کرد پنداشتم دوستم دارد. نگاهم کرد در نگاهش هزاران شوق عشق را خواندم. نگاهم کرد دل به او بستم. نگاهم کرد اما بعدها فهمیدم فقط نگاه میکرد
    خیلی‌ سخته ندونه، اونی‌ که دوستش داری، اونی‌ که عشقته و
    عشقتو پاش میذاری، شب تا صبح به یادشی، وقتی‌ اون یاد تو نیست، هیچکسی جز
    گریه‌هات، فکر فریاد تو نیست، خیلی‌ سخته موندنت، وقتی‌ از پیشت بره، بره
    تنهات بذاره، وقتی‌ چشمات اسیره، خیلی‌ سخته تنهایی، دلتو غم بگیره، اونی‌
    که دوستش داری، جلو چشمات بمیره، خیلی‌ سخته بدونی، که تو این دنیا بودی،
    هیچ کسی‌ باهات نبود، یه عمری تنها بودی، یه نفر داشتی اونم، خیلی‌ زود
    تنهات گذاشت، یه روزی دوستش داشتی، اما اون خبر نداشت
    شبیه برگ پاییزی ، پس از تو قسمت بادم.. خداحافظ، ولی هرگز نخواهی رفت
    از یادم.. خداحافظ، و این یعنی در اندوه تو می میرم.. در این تنهایی
    مطلق، که می بندد به زنجیرم.. و بی تو لحظه ای حتی دلم طاقت نمی آرد.. و
    برف نا امیدی بر سرم یکریز می بارد.. چگونه بگذرم از عشق، از دلبستگی
    هایم؟.. چگونه می روی با اینکه می دانی چه تنهایم؟.. خداحافظ ، تو ای همپای
    شبهای غزل خوانی.. خداحافظ، به پایان آمد این دیدار پنهانی.. خداحافظ،
    بدون تو گمان بردی که می مانم .. خداحافظ، بدون من یقین دارم که می مانی...........
    سلام دوست خوبم؟افتخار ميدين از محضرتون استفاده كنيم؟آيا؟
    اين روزها اينقدر چشمام باروني بوده كه ديگه خودشونم خسته شدن....................

    خدا................................................................................
    اين روزها زل مي زنم توي چشمانم
    خودم را بهانه مي كنم براي خنديدن
    قدم مي زنم پا به پاي خودم
    و دستم مي گيرد دست ديگرم را تا گم نشوم ميان اين همه تنهايي.......
    در دلم طوفان غم دارم ولی خنده بر لب می زنم تا کس نداند راز من .
    دور شدی به راحتی
    اما سنگینیه کوله بارت را حس نکردی
    قلب من را با خود بردی..............!
    .تو الان ته دره در ماشین خوابت برده است و تنها آرزوی من این است که درد نکشیده باشی
    اطرافیانم مدام حرف می زنند. همگی توی ماشین به سمت محل حادثه نشسته ایم و اطرافیانم خیلی
    حرف می زنند. من امّا هیچ نمی گویم. از شیشه ی ماشین به دور دستهای خاکستری بارانی خیره
    شده ام که بوی تو را می دهند و در این فکرم که چقدر خوشحالم که دیشب به تو گفته ام که چقدر دلم
    ...برایت تنگ می شود.........
    می گویم: دلم برایت تنگ می شود
    .لبخند می زنی

    ".می گویم: "نخند! جدّی گفتم
    نگاهت را به موهایم که انگشتانت را درونشان راه می بری دوخته ای و لبخند کمرنگی روی لبانت
    آرام گرفته است. سرم را روی پاهایت گذاشته ام و دارم به تو می گویم که چقدر دلم برایت تنگ
    خواهد شد.

    بعد می گویم: "اصلاً آمدیمو پس فردا هواپیمایم سقوط کرد و من مردم! آنوقت چکار کنم؟
    ".وای! من دلم برایت خیلی تنگ می شود. حتی برای یک روز
    .و تو باز هم هیچ نمی گویی و تنها، خطوط دو سمت لبت عمیق تر می شوند
    .می گویم: "هیچ گاه زود تر از من نمیر!" و به چشمانت نگاه می کنم
    .نگاهت نگران می شود! چرایش را نمی دانم. مهم این است که اینجایی
    .چه مهربانی

    فردای همین شب پلیس راه خبر می دهد که در جاده حادثه ای رخ داده. که باران زمین را لغزنده
    .کرده بوده و یک ماشین کنترلش از دست رفته است
  • بارگذاری...
  • بارگذاری...
  • بارگذاری...
بالا