گاهي اوقات گفتن بعضي كلمات آنقدر سخت مي شود
كه شكستن بغض سينه براي هميشه ناممكن است
...دوستت دارم ....
مي نويسم به همه مي گويم اما مقابل ديدگانت صدايي از من بر نمي آيد
مي خواهم فرياد بزنم در آغوش بر گيرمت
اما ترديدي مبهم توانش را از من مي گيرد
حال تو مي روي نمي خواهم بروي
...بمان
اماتمناي محالي است كه ببمان و منتظر باش
دورتر مي شوي و من دريغ از يك كلمه :
بمان ......