داستان نجار پير
نجار پيري خود را براي بازنشسته شدن آماده مي كرد.يك روز او با صاحب كار خود موضوع را در ميان گذاشت.پس از روزهاي طولاني وكار كردن و زحمت كشيدن حالا او به استراحت نياز داشت و براي پيدا كردن زمان اين استراحت مي خواست تا او را از كار باز نشسته كنند.صاحب كار او بسيار ناراحت شد و سعي كرداو را منصرف كند اما نجار بر حرفش و تصميمي كه گرفته بود پافشاري كرد.سر انجام صاحب كار در حالي كه با تاسف با اين در خواست موافقت مي كرد از او خواست تا به عنوان آخرين كار ساخت خانه اي را به عهده گيرد.نجار در حالت رودربايستي پذيرفت در حالي كه دلش چندان به اين كار راضي نبود پذيرفتن ساخت اين خانه را بر خلاف ميل باتني او صورت گرفته بود.براي همين به سرعت مواد اوليه نامرغوبي تهيه كرد و به سرعت و بي دقتي به ساختن خانه مشغول شد و به زودي و به خاطر رسيدن به استراحت كار را تمام كرد.او صاحب كار را از اتمام كار با خبر كرد.صاحب كار براي تحويل كليد خانه به آنجا آمد.زمان تحويل كليدصاحب كار آن را به نجار بازگرداند و گفت:اين خانه هديه ايست از طرف من به تو به خاطرسالهاي همكاري
نجار پيري خود را براي بازنشسته شدن آماده مي كرد.يك روز او با صاحب كار خود موضوع را در ميان گذاشت.پس از روزهاي طولاني وكار كردن و زحمت كشيدن حالا او به استراحت نياز داشت و براي پيدا كردن زمان اين استراحت مي خواست تا او را از كار باز نشسته كنند.صاحب كار او بسيار ناراحت شد و سعي كرداو را منصرف كند اما نجار بر حرفش و تصميمي كه گرفته بود پافشاري كرد.سر انجام صاحب كار در حالي كه با تاسف با اين در خواست موافقت مي كرد از او خواست تا به عنوان آخرين كار ساخت خانه اي را به عهده گيرد.نجار در حالت رودربايستي پذيرفت در حالي كه دلش چندان به اين كار راضي نبود پذيرفتن ساخت اين خانه را بر خلاف ميل باتني او صورت گرفته بود.براي همين به سرعت مواد اوليه نامرغوبي تهيه كرد و به سرعت و بي دقتي به ساختن خانه مشغول شد و به زودي و به خاطر رسيدن به استراحت كار را تمام كرد.او صاحب كار را از اتمام كار با خبر كرد.صاحب كار براي تحويل كليد خانه به آنجا آمد.زمان تحويل كليدصاحب كار آن را به نجار بازگرداند و گفت:اين خانه هديه ايست از طرف من به تو به خاطرسالهاي همكاري