عطار میدونه من امروز کجا رفتم!!! :دی (آذوقه مون تموم شده بود رفتین خونه بابابزرگم آجیل بخوریم:دی!)
برگشتنی من و مامانم و دختر خالم با آژانس اومدیم...راننده آژانسه بنده خدا گردنش کج بود...ماشینش آینه هم نداشت یه گربه هم که موهاش سیخ بود رو داشبوردش بود...تموم راهو زیرپوستی خندیدیم...
یه کوچه قبل کوچمون... من دم پنجره بودم بیرونو نیگا میکردم...یهو یه پژو دنده عقب گرفت و چسبیده به ماشین ما نگه داشت...
رانندش یه پسر جوونی بود!! یهو دیدم داره چش و ابرو میاد و علامت میده من اخمام رفت تو هم...[IMG]
برگشتنی من و مامانم و دختر خالم با آژانس اومدیم...راننده آژانسه بنده خدا گردنش کج بود...ماشینش آینه هم نداشت یه گربه هم که موهاش سیخ بود رو داشبوردش بود...تموم راهو زیرپوستی خندیدیم...
یه کوچه قبل کوچمون... من دم پنجره بودم بیرونو نیگا میکردم...یهو یه پژو دنده عقب گرفت و چسبیده به ماشین ما نگه داشت...
رانندش یه پسر جوونی بود!! یهو دیدم داره چش و ابرو میاد و علامت میده من اخمام رفت تو هم...[IMG]