مهسا 1366
پسندها
743

ارسال های پروفایل آخرین فعالیت ارسال ها درباره

  • سلااااااااااااااااامممم مادرممممم...خوبی دختر گلمممم؟؟؟

    من داشتم واسه ارشد میخوندم شرمنده دیر جوابیدممممم.......دیدی امتحان چه سخت بودددددددددددددددددددد!!!!!!!!!!!!!!!!!

    این شوهرت چطوره؟؟؟صدبار گفتم گول این حرفهایه عاشقانشو نخورااااااااااااااااااااا.....پیرجوام اولا از این حرفا زیاد به من میزد....افسوس و دریغ.....الان ببین اواره خونه اینو اونم با چندتا بچه....:دی
    ...
    زندگی دفتری از خاطره هاست.. یک نفر در دل شب یک نفر در دل خاک.. یک نفر همدم خوشبختیها.. یک نفر همسفر سختیها چشم تا باز کنیم عمر ما میگذرد.. ما همه همسفریم شادی را هدیه کن حتی به کسانی که آن را از تو گرفتند عشق بورز به آنان که دلت را شکستند
    ماه من ، غصه چرا ؟!
    آسمان را بنگر ، که هنوز، بعد صدها شب و روز
    مثل آن روز نخست
    گرم وآبي و پر از مهر ، به ما مي خندد !
    يا زميني را که، دلش ازسردي شب هاي خزان
    نه شکست و نه گرفت !
    بلکه از عاطفه لبريز شد و
    نفسي از سر اميد کشيد
    ودر آغاز بهار ، دشتي از ياس سپيد
    زير پاهامان ريخت ،
    تا بگويد که هنوز، پر امنيت احساس خداست !
    سلام مهسا خانوم خوبی؟؟؟؟؟؟؟
    کم پیدایی؟؟؟؟؟؟؟ دوستای قدیمی را فراموش کردی؟؟؟؟؟؟
    جاوید خوبه؟
    الهام سلام میرسونه:D
    گاه یک لبخند انقدر عمیق میشود که گریه می کنیم...
    گاه یک نغمه انقدر دست نیافتنی میشود که با ان زندگی می کنیم...
    گاه یک نگاه انچنان سنگین میشود چشمانمان رهایش نمی کند...
    گاه یک عشق انقدر ماندگار می شود که فراموشش نمی کنیم...
    شاد و پیروز باشی...
    سلام مهسا خانم..
    خواهش میکنم...لطف داری شما... پیروز باشی...
    سلام مهسا جون:gol::heart::heart:
    ممنونم شما خوبی ؟ جاوید خوبه !!!

    خوش میگذره؟ باشگاه نمیای دیگه حسابی درگیر زدگی شدین ! :D
    انشالله همیشه خوش باشیم :gol:
    داستان هایی با نکات ارزشمند ببنید و به فکر فرو روید
    عمر من
    تا دشت پرستاره اندیشه های گرم
    تا مرز ناشناخته ی مرگ و زندگی
    تا کوچه باغ خاطره های گریز پای
    تا دشت یادها
    هان ای عقاب عشق از اوج قله های مه آلود دوردستها
    پرواز کن
    پرواز کن به دشت غم انگیز عمر من
    راه رفتن میان آدم ها
    گم شدن توی کوچه ی بن بست!
    تکیه دادن به سیــ ــنه ی دیوار!
    بغض از دست دادن «از دست»
    از نخی پاره گم شدن در باد
    شورش چند بادبادک مست
    شستن و پهن کردن یک عشق
    بر طنابی که در تو پاره شده ست...
    موفق و پیروز باشی...:gol:
    خداوندا !
    مگر نه‌اينکه من نيز چون تو تنهايم ...
    پس مرا درياب...
    و به سوي خويش بازگردان ،
    دستان مهربانت را بگشا
    که سخت نيازمند آرامش آغوشت هستم ...
    خداوندا !
    مگر نه‌اينکه من نيز چون تو تنهايم ...
    پس مرا درياب...
    و به سوي خويش بازگردان ،
    دستان مهربانت را بگشا
    که سخت نيازمند آرامش آغوشت هستم ...
    حالا كه دست هایت چتر نمی شوند
    حالا كه نگاهت ستاره نمی بارد
    حالا كه خانه ای برای ما شدن نداریم
    از كاغذ شعرهایم اتاقی می سازم
    تا آوار تنهایی بر سرت نریزد
    و آرامش خیالت ، ‌خیس اشك هایم نشود
    خود را به سوی ماه افکندن جسارت میخواهد ،
    اما اگر به خطا هم بروی بین ستاره ها خواهی نشست !
    تنهائي جاي پايش را عميق تر
    و ماندن در اين غربت
    لحظه هاي غرق در مرداب را
    شدت بخشيده

    مانند شاخه اي خشک شکننده
    و چون عمر يک حباب
    لحظه هاي شيرين، کوتاه
    کوره راه خوشبختي، تاريک و متروک
    زمان در تسخير پائيز
    و من
    همچنان در انتظار بهار ....
    سلام مهسا جون خوبین؟ نیستین کجایی؟

    خبری ازتون نیستش ؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
    یادمان باشد زندگی آنقدر کوتاه است که لذت دقیقه ای به هم اندیشیدن را باید جشن گرفت ...

    یلدا بر شما مبارک
  • بارگذاری...
  • بارگذاری...
  • بارگذاری...
بالا