هر دو را بغض ربود ...
دخترک رفت ولی زیر لب این را می گفت :
"او یقینا ً پی معشوق خودش می آید ! "
پسرک ماند ولی روی لبش زمزمه بود :
"مطمئناً که پشیمان شده بر میگردد !"
سالهاست که پوسیده ام آرام آرام !
عشق قربانی مظلوم غرور است هنوز !
جسم من تجزیه شد ساده ولی ذرّاتم ،
همه اندیشه کنان غرق در این پندارند :
این جدایی به خدا رابطه با سیب نداشت !