آخه يكي 2 هفته بود دوست جونمو نديده بودم
بعد از اول هفته واسه امروز قرار گذاشته بوديم
از اولشم ضد حال خوردم هي پشت هم همه زنگ ميزدن برم خونه
ولي بازم جات خالي خوش گذشت
نه بابا هنو خبري نيست
الان 2 ماهه هي پشت هم خواستگار مياد
خدايي نميدونم داستان چيه خودم شك كردم
امروزم ضد حال خوردم رفته بودم دردر دودور يي هو اومدن گفتن ميخوايم بيايم خونتون دخمل ببينيم
اينقد به اين بربري گير نده همسايمونه