ما و دل سودا زده ، سرمست الستیم
برگشته ز میخانه ، دو آشفته ی مستیم
با عشق تو دیوانه و با جام تو سرمست
چون نیست شدیم از همه ، با عشق تو هستیم
برخاسته از کنگره ی عشق و به آفاق
پرواز نمودیم و به بام تو نشستیم
گر ز آنکه فقیریم ، فقیر در شاهیم
ور ز آنکه خرابیم ، از آن ساغر و دستیم