مرسی عزیزم



... یعنی عزرائیل اینقد خوشگله، خو مو بمیروم که بهتره، تازه اسمشم پروانه بود از رو کارت شناساییش خوندم
هر وقت میومد بر سر بالینم دستی از روی محبت بر سرمان میکشید و میگفت:
پیچه سرمو شل میکرد و میرفت تاااا نیم ساعت دیگه و من چی میکشیدم در این نیم ساعت.... اه بابامون عدل هر نیم ساعت میومد، ضد حال، خو برو بیرون سیگارتو بکش دیگه به من چیکار داری

