شاعر ميگه
عزيزم دستات نلرزه تيغ اول و بزن...............واسه ي خيانتا و بي محلي هاي من
تيغ دوم و بزن بزار بريزه آبروم....................من خيانت كردم اما تو نياوردي به روم
سه و چهار و پنج وشيش تيغارو پشت هم بزن..........وقت جون دادنمم وايسا تو چشمام زل بزن
شايد اون لحظه ببيني اشك چشماي منو...........بيا با هم آشنا كن تيغ و رگهاي منو