سفارش ما رو هم بکن!
/
برای انتظار کشیدن
به دنیا آمده ایم
همیشه یک چشممان
در انتهای کوچه
خشک شده است
و یک چشممان را
به در نیمه باز
دار زده ایم
او سرزده خواهد آمد
با گلی در دست
اما ما انتظار کس دیگری را داريم
نه اتفاقا ایشالام خیلی با استرس بود
اره جوون باش...همیشه شاد و سرحال باشی ایشالا
وا چرا؟خوب کفش کن ببین کیه دیگه
هر چند که دیروز ازش خوشم اومد اما امروز نه...یه جوریه زود دل ادمو میزنه
ای بابا
این قصه سر دراز دارد...پیر تو ام جوونی
تو درسات خوب پیش میره؟
رسیدی به پایان نامه؟
ایشاا...
ولی انگاری دوباره جوون شدی!!!میگم ساسی این اقاهه اواتارت کیه؟
من جوونم؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟کجام شبیه جووناست
هم دلم پیر شده
هم چهرم
من که اول جوونی پیر شدم داداش اونم یهو
ساساااااان آخه اينم شد ايراد مادر؟؟؟ يه ايراد اساسي بگير .....درضمن بعدش راهكارش رو هم بگو...ساسان براي ادامه داستان پيشنهادي نداري مادر...چون ما اين داستان رو داريم في البداهه بدون هيچ پيش زمينه فكري يا سابقه حقيقي مينويسيم...اگه دوست داري داستان شكل خاصي بگيره يا كاركترهاي داستان تغييري كنن يا اتفاقي براشون بيفته حتما توي ...تاپيك نقد داستان روزگار مهري و مهران....برام بنويس عزيز.