طیبه کلا انسان خرسندیه!! اون بار هم که بهت گفتم. مگه یادت نیست. که گفتم صدای خرسندیش هم شنیده میشد!! پی به حرفاش توجه نکن! بله داماد شدم.
سوال های آتوسا رو هم دیدم!!
نه بنده خدا یه کم فرتوت شده، خودش فراموشی گرفته. یه چندتا یادآوری براش نوشتم خاله خانم!!
خواهر جون من هیچی رو فراموش نکردم. ولی اگه بخوای سر حساب و کتاب، باید به اون Bal...... و مخلفاتش و بستنی که اون روز با مهران خوردیم و شامی که تو در به در خوردیم و قلیونهای فراوون در فرحزاد و سایر مکانهای مقدس و .... اشاره کنم!!!!
حالا منظورت چی بود؟
اما بهش بگو خوب نیشت که آدم اون تراول 50 تومنی پارسال توی دربند و اون شیر موز بالاتر از سیدخندان و اون قلیون یکی دو هفته پیش توی رضا و .... به این زودی فراموش کنه