علی رضا1111
پسندها
2,066

ارسال های پروفایل آخرین فعالیت ارسال ها درباره

  • انقدررررررررررر خوشحال شدم که.................
    واقعا دارم بهتون غبطه می خورم.
    سلام آقا علیرضا
    دیدین گفتم به دلم افتاده اسم شما در میاد؟!!!!
    اشکم در اومد........:cry:
    جوار امام رضا ما رم فراموش نکین برادر:cry:
    یه کار جدید
    خاطرم نیست لینکش رو برات دادم یا نه
    تو تالار اسلام یه سری به فرهنگ فاطمیه بزن، می خوام اگه قسمت باشه و خدا توفیق بده یه مجموعه ناب از سیره عملی بی بی بذارم
    سلام داداش
    ممنونم از لطفت، دستت درد نکنه، شرمندم کردی
    راستی حال کردم با این عکست
    کارت درسته، ایول داری
    سلام علیرضا..خوشحالم که الان بهتری..
    عجب عکس توپی گذاشتیا..
    خوش بحالت حاج علیرضا خان..
    راستی بفرما بستنی..
    اتفاقا ما هم جده پیاده شدیم خوب فکر کنم حدود 5 ساعتی تا مدینه راه بود که ما شب رسیدیم


    سحر با عجله به مسجد النبی ذرفتیم

    اصلا برام باور کردنی نبود انگار همه یک خواب بود
    هیچ موقع یادم نمیره وقتی که گفتند چشم ها راببندید واول سجده کنید


    از مدینه هم همش در ان شهر احساس غربت می کردم همه میگفتن حال وهواش برای همه سنگینه

    واقعا کاش یکبار دیگه لیاقتش داشتم
    آخ چه عکسی گذاشتید آقا علی رضا.... منم واستون عکس بقیع می ذارم که دل شما هم هوایی بشه


    عکسی که فرستادید خیلی قشنگ بودید میدونید من یکبار مکه رفتم اصلا وقتی عکس دیدم دگرگون شدم

    ممنونم
    الا مسها که در گرد و غبارید
    به اکسیر ولایت دل سپارید

    طلا آنگه طلای ناب گردد
    که در هرم ولایت آب گردد

    نماز بی ولایت بی نمازیست
    تعبد نیست نوعی حقه بازیست

    ولایت چیست در خون غوطه خوردن
    کلید سینه بر مولی سپردن


    حسین بن علی در خون شنا کرد
    مرا با این حقیقت آشنا کرد


    ولایت بی ولا معنی ندارد
    نجف بی کربلا معنی ندارد
    امشب خبر کنید تمام قبیله را
    بر شانه می‌برند امام قبیله را

    ای کاش می‌گرفت به‌جای تو دست مرگ
    جان تمام قوم، تمام قبیله را

    برگرد ای بهار شکفتن که سال‌هاست
    سنجیده‌ایم با تو مقام قبیله را

    بعد از تو، بعد رفتن تو، گرچه نابجاست
    باور نمی‌کنیم دوام قبیله را

    تا انتهای جاده نماندی که بسپری
    فردا به دست دوست، زمام قبیله را

    زخمیم، خنجر یمنی را بیاورید
    زنجیرهای سینه‌زنی را بیاورید

    ای خفته در نگاه تو صد کشور آینه
    شد مدتی نگاه نکردی در آینه

    رفتی و روزگار سیه شد بر آینه
    رفتی و کرد خاک جهان بر سر آینه

    رفتی و شد ز شعله‌برانگیزی جنون
    در خشکسال چشم تو خاکستر آینه

    چون رنگ تا پریدی از این خاک‌خورده باغ
    خون می‌خورد به حسرت بال و پر آینه

    دردا فتاده کار دل ما به دست چرخ
    یعنی که داده‌اند به آهنگر آینه

    در سنگخیز حادثه تنها نشاندی‌اش
    ای سرنوشت رحم نکردی بر آینه

    امشب در آستان ندامت عجیب نیست
    ای مرگ اگر ز شرم بمیری هر آینه

    ای سنگدل دگر به دلم نیشتر مزن
    بسیار زخم‌ها زده‌ای، بیش‌تر مزن

    محمدکاظم کاظمی

    http://www.www.www.iran-eng.ir/album.php?albumid=3532
  • بارگذاری...
  • بارگذاری...
  • بارگذاری...
بالا