ای مرز میان مرد و نامرد
گر مرد رهی دوباره برگرد
آنان که به غرب می شتابند
خائن به امام و انقلابند
ای آن که به غرب می گریزی
با غرب چگونه می ستیزی ؟
ای تیر و کمان به کف گرفته
مولای مرا هدف گرفته
ای خون به دل امام کرده
در نفی ولی قیام کرده
ای عمر گران به باد داده
دل در کف قوم عاد داده
آیا خبر از معاد داری ؟
اینک دشمن زبان دراز آمد
زان راه که رفته بود بازآمد
او افعی زخم خورده را ماند
دندان به هم فشرده را ماند
بازآمد تا ز ما عنان گیرد
مگذاریمش تا دوباره جان گیرد
چون دست خدا فشرد دستم را
نظاره نمی توان شکستم را
آن چه بر دشمن هست بر من نیست
فضلان و غم و شکست نیست
من دست خدا در آستین دارم
چون صاعقه خشم راستین دارم
بر سینه ابر طبل می کوبم
تا گیسوی رعد را بر آشوبم
گر مرد رهی دوباره برگرد
آنان که به غرب می شتابند
خائن به امام و انقلابند
ای آن که به غرب می گریزی
با غرب چگونه می ستیزی ؟
ای تیر و کمان به کف گرفته
مولای مرا هدف گرفته
ای خون به دل امام کرده
در نفی ولی قیام کرده
ای عمر گران به باد داده
دل در کف قوم عاد داده
آیا خبر از معاد داری ؟
اینک دشمن زبان دراز آمد
زان راه که رفته بود بازآمد
او افعی زخم خورده را ماند
دندان به هم فشرده را ماند
بازآمد تا ز ما عنان گیرد
مگذاریمش تا دوباره جان گیرد
چون دست خدا فشرد دستم را
نظاره نمی توان شکستم را
آن چه بر دشمن هست بر من نیست
فضلان و غم و شکست نیست
من دست خدا در آستین دارم
چون صاعقه خشم راستین دارم
بر سینه ابر طبل می کوبم
تا گیسوی رعد را بر آشوبم