باز خوبه سرما خوردگیهای معروف خودت رو نخوردی..
من هم خب چی بگم.. میدونی که منم جای سرما خوردگی.. دچار اصطکاک و کلی حوادث سنگین میشم.
الان فکر کنم خوبم.
دیگه حتی نمیشه گفت :درست میشه درست میشه
زندگي رسم خوشايندي است.
زندگي بال و پري دارد با وسعت مرگ،
پرشي دارد اندازه عشق.
زندگي چيزي نيست ، كه لب طاقچه عادت از ياد من و تو برود.
زندگي جذبه دستي است كه مي چيند.
زندگي نوبر انجير سياه ، كه در دهان گس تابستان است.
زندگي ، بعد درخت است به
زندگي رسم خوشايندي است.
زندگي بال و پري دارد با وسعت مرگ،
پرشي دارد اندازه عشق.
زندگي چيزي نيست ، كه لب طاقچه عادت از ياد من و تو برود.
زندگي جذبه دستي است كه مي چيند.
زندگي نوبر انجير سياه ، كه در دهان گس تابستان است.
زندگي ، بعد درخت است به چشم حشره.
زندگي تجربه شب پره در تاريكي است.
زندگي حس غريبي است كه يك مرغ مهاجر دارد.
زندگي سوت قطاري است كه در خواب پلي مي پيچد.
زندگي ديدن يك باغچه از شيشه مسدود هواپيماست.
خبر رفتن موشك به فضا،
لمس تنهايي "ماه"، فكر بوييدن گل در كره اي ديگر.
جداتو شاعری ....
خیلی دوست داشتم حتی شده یک شعر بگم ولی اصلا نمی توونم ...
شاید بعضی وقتا با بازی با حروف چیزی تونسته باشم که بگویم ولی شعر اصلا ...
واقعا حس خوبیه ........
چون من وقتی احساسی می شم فقط شعر می خونم ...
ولی تاسفم بیشتر میشه چون دارم شعر دیگری را می خونم ه شعر خودم را ..