گفته اي بنْويسم آرامت كنم
مي نويسم تا كه شايد با كلامي آشنا
- شادت كنم
دردهاي زندگي را با تمام ِ بي ثباتي
- از دلت بيرون كنم
مي نويسم تا بگويم
من نگاهت را ستايش مي كنم
در نمازم حرفهاي ساده ات را
- قبله گاهم مي كنم
در ميان نا اميدي
حرفهاي بودنِ قلب ِ تو را فانوس ِ راهم مي كنم
در دعايم بر دو دست ِ پاك ِ سبزت
من توسل مي كنم
من نوشتم آنچه را امشب به دل باز آمد و
- هر آنچه را بازآمده
در نگاهت ، پيش چشم عاشقت قربانِ نامت مي كنم.
مي نويسم تا كه شايد با كلامي آشنا
- شادت كنم
دردهاي زندگي را با تمام ِ بي ثباتي
- از دلت بيرون كنم
مي نويسم تا بگويم
من نگاهت را ستايش مي كنم
در نمازم حرفهاي ساده ات را
- قبله گاهم مي كنم
در ميان نا اميدي
حرفهاي بودنِ قلب ِ تو را فانوس ِ راهم مي كنم
در دعايم بر دو دست ِ پاك ِ سبزت
من توسل مي كنم
من نوشتم آنچه را امشب به دل باز آمد و
- هر آنچه را بازآمده
در نگاهت ، پيش چشم عاشقت قربانِ نامت مي كنم.