ممنووووووون خاله با محبتم........
جیجلی کوشولوووووووووو
جیجلی کوشولوووووووووو
-
دست شما درد نکنه
چرا زحمت کشیدی؟؟
شبت به خیر
خوب بخوابی
جوجویییییی
[IMG]
مرسی خاله ای
عکسات چه قدر قشنگن [IMG]
هنوووزم سر میزنم به عزیز دلم
حمید خووودم
خاله جونم...
گلی تو
گریزی نیست ...
همیشه بی آنکه بخواهی
اتفاق خودش را می اندازد
وسط زندگی ات !
بعد هم می رود
تو می مانی و اینهمه چه کنم ...
با ذهنی که مدام تکرار می کند:
"حالا که اتفاقی نیفتاده
دوست نداشت بماند، رفت...همین!"
حالم از ذهنی که زیاد حرف می زند به هم می خورد !
می روم تا اتفاق کمی آرام بگیرد ...
به قول خودش
فردا همه چیز را فراموش خواهیم کرد !
می روم با یک آرزو
کاش هیچ وقت نمی گفتم:
کاش ...
س.بارانی
مرسی حمید جان
خاله جون مال من کار میکنه
خاله چرا؟؟؟
آره فردا صبح میام
مراقب خودت باش
شیطونی هم نکن
به به خاله
خسته نباشی
کجاااااست حمید من کجااااااست؟؟؟؟؟
دخترک در برابر دفتر خاطراتش نشست ...
آرام آنها را ورق زد ...
صحنه ها پی در پی اجرا می شدند ...
کارگردان ناتوانی بود که از مونتاژصحنه ها برنمی آمد !
بادی وزید ...
برگها به سرعت ورق خوردند ...
مثل سالهایی که سریع و بی سر وصدا از پیش چشمانش عبور کردند ...
و او غرق در اوهام دنیا
رفتن هیچ کدام را حس نکرد ...
....
خدایی دید ...
نوری دید ...
تسبیح... گل...پرنده...درخت...
و حالا اشرف مخلوقات : انسان !
اشرفی که کنار ادات ایمان
گل...پرنده ... درخت
احساس حقارت می کرد !
...
باران بارید ...
خاطراتش را شست و با خود برد !
او ماند ...
بغض ماند ...
تنهایی ماند ...
و
نوری که در خاطراتش گم شد ...!
NasibeH
سلام عزیز خاله
خوووووبی؟
اینجام عزیزم
زود میام جوابتو میدم..
الان کلاس دارم گلم
بای بای
خاااااااله
تو جون بخوا اجازه نخواااااااه
اختیار داری کوشولووووووو
جواب مسنجر
خوب خاله فعلا برم
بای باااااااااااااای
راستی چون امسال دانشجو شدی یه کادو هم پیش من داری
نه خاله یه کاریش میکنم..مرسی..دانلود میکنم...با سواتم هاااا...مهندسم..
بای بای
آره دیگه دانشگا بودم
کشتی منو خاااااله
قابل نداشت
چی کار کنیم..خاله ایم دیگه
راستی کوچولو من تو این لینک که دادی سر در گم شدم
الان نمیدونم کجااام...گم شدم...مامانمو میخواااام
نچ....
eeeeeخاله اعصاب نداری هاااااااواسه تو هنوز زوده انقدر زود اعصابت به هم بریزه -
بارگذاری...
-
بارگذاری...
-
بارگذاری...
