برو بابا لهی جوجو !
آخه اینم شد آواتار ؟ نه سر داره نه ته؟ ایشششششششششششششششششششششش!!!
تو همش داری قربونم میری! عیب نداره برو .... شاید دلت خواسته دیگه! بالاخره زن زاهو ...اینا!
من لاهیجانی بیلمیرم ... فارسی بوگو ما هم بفهمیم ... من همینجوریش مشکل دارم تو خوندش .... تو دیگه دست انداز نده!
روش من روش حقه!!! به تو نمیرسه ... تو اهل این کارا نیستی!
بینم آواتار کی بهتره ؟ نکنه تو هم جزء شرکت کننده هایی ؟ آره؟ نگو که نمی تونم باور کنم...
نزدیک که نگفتم بیای روی ماهمو .... . گفتم بیای برا دست بوسی! که اونم با صابون خوب شستم مشکل نیست . البته الان یه هوا مریض احوالم نیای بهتره ! بعدا خودم میام پیشت عملیات دس بوسی رو کامل برام بری
انقد قربون من نرو .... من طاقت ندارم
چه عجب رسیدن بخیر ! یادی از ما کردی!
والا ما هم پست می خونیم ولی انقد دیگه تو مایه ی تاخیر و اینا نیستیم ...
بازم بخشش از ما بزرگاست
تو خوبی؟ شبت خوش باشه ...
ببینم تو نمی تونی یه شب مثل بچه ی آدم ؛ مودب محترم بیای پیش من عرض ارادت و دست بوسی کنی و بری ؟ یعنی همیشه من باید پوزتو خاکمال کنم تا عقب عقب درری؟ آره؟ آخه تا کی؟ نه من زنده تو مرده ، تا کی؟
قربانت مرسی... به خوبی شما ... مال ما هم می گذره
خواهش میکنم این چه حرفیه ... شما همیشه لطف داری یاسمن خانم!
منم بد نیستم . یه کم سرما خورده بودم که الان دارم خوب میشم . امیدوارم تو هم همیشه سلامت باشی....
نه !
شکايت نکن
کوه هم که باشد
گاهي
دم غروب که مي شود
انگار دلش مي لرزد ...
به خدا قسم
اصلا انگار طور ديگري ست !
انگار ايستاده مي افتد
ايستاده مي گريد
و ايستاده مي ميرد ...
پس گلايه نکن !
...
از تو چه پنهان
با تمام بي پناهي ام
گاهي ايستاده
در پس همين وجود
در پس همين خنده هاي سرد
در پس همين گريه هاي گرم
هي مي ميرم و زنده مي شوم !
...
سخت است
صبور باشي ...
و در حجم اين سکوت
نـفـسـت بنـد نيـايـد ...!