samira zibafar
پسندها
539

ارسال های پروفایل آخرین فعالیت ارسال ها درباره

  • بهبه سمیرا جان خیلی خوش اومدی کجا بودی عزیز گفتم که از یاد رفتیم
    مرسی دوست دوستداشتنی من.. نوشته هات رو دوست دارم.. به من ایده حرف زدن میدن چون ترانه ها
    مدتی هست،
    که هر روز غروب،
    دلم آرام ندارد.
    مدتی هست،
    که آواز و ترانه،
    انگار،
    پیش من بی رنگ است.
    مدتی هست،
    پریشانی من،
    رنگ تنها شدن است.
    رفتن و از همه بگسستن و
    دلگیر شدن.
    من دلگیر،
    تو را میخواهم،
    که ترانه بشوم.
    من دلتنگ،
    تو را میخواهم
    که پر از صحبت عشق
    در خانه ام بکوبی تو و مهمان بشوی:gol:
    سلام خوبي عزيزم؟
    ممنون از متن هاي زيبات،محشره.
    مرررررررررسي.


    خدا را در آغوش کشیدم ...

    خدا زیاد هم بزرگ نیست

    خدا در آغوش من جا می شود ...

    شاید هم آغوش من خیلی بزرگ است !

    خدا پیشانی مرا می بوسد و من از لذت این بوسه مست می شوم ...

    خدا یک بار به من گفت:

    تو گناهکار مهربانی هستی !

    و من خوب می دانم که گناهان من چقدر غیر قابل بخششند ...

    و به یاد می آورم که او خداست و می بخشد ...!
    سلام سمیرای گل .....از این ورا؟.........ممنون
    مرا یادم کنید هر دم در این آشفته حالم... که از یادم رود آنچه در این دنیا کشیدم.... که از یادم رود درد دلم را..... که از یادم رود آهی کشیدم ............ . مرا از این قفس آزاد سازید .... که روحی خسته و آزرده دارم .... تنم سالم و آزاد است و لیکن غمی جانکاه من در سینه دارم...


    دنیای ما چون بازیِ تاب است
    وقتی به اوج میرسیم یادمان میرود که چگونه رسیدیم
    دلمان تنگ میشود
    بر میگردیم
    تا او را ببینیم
    اما دریغ وقتی دیدیمش
    دلمان برای اوج تنگ میشود
    عجب دنیایی است
    همه اش دلتنگی است


    دوست دارم کسی پیدا شود برایم حرف های خوب بزند ...

    قصه های خوب بگوید ...

    دوست دارم دست هایش بوی خدا بدهد ...

    خنده اش مرا یاد زندگی بیندازد !

    زندگی اش مرا یاد چیزهای خوب بیندازد ...

    یاد بچگی ام بیفتم ...

    دوست دارم بچگی ام را بغل کنم ...

    .

    .

    .

    دوست دارم کسی پیدا شود برایم قصه های خوب بگوید ...!

    تو را به جای همه کسانی که نشناخته ام دوست می دارم
    تو را به خاطر عطر نان گرم
    برای برفی که آب می شود دوست می دارم
    تو را برای دوست داشتن دوست می دارم
    تو را به جای همه کسانی که دوست نداشته ام دوست می دارم
    تو را به خاطر دوست داشتن دوست می دارم
    برای اشکی که خشک شد و هیچ وقت نریخت
    لبخندی که مهو شد و هیچ گاه نشکفت دوست می دارم
    تو را به خاطرخاطره ها دوست می دارم
    برای پشت کردن به آرزوهای مهال
    به خاطر نابودی توهم و خیال دوست می دارم
    تو را به جای همه کسانی که ندیده ام دوست می دارم
    تورا به اندازه ی همه ی کسانی که نخواهم دید دوست می دارم
    اندازه قطرات باران، اندازه ی ستاره های آسمان دوست می دارم
    تو را به اندازه خودت ، اندازه آن قلب پاکت دوست می دارم
    تو را برای دوست داشتن دوست می دارم
    تو را به جای همه ی کسانی که نمی شناخته ام ... دوست می دارم
    تو را به جای همه ی روزگارانی که نمی زیسته ام... دوست می دارم
    تو را به جای تمام کسانی که دوست نمی دارم... دوست می دارم
    سلام بر سمیرای گل .........عزیز فردا عصری میام .......قوربونت
    سلام .خوبی؟؟
    ممنون از درخواست دوستیت
    از آشنایی باهات خوشحالم امیدوارم بتونم دوست خوبی برات باشم
    و عشق اینگونه جوانه میزند در وجودم با یک نگاه با یک لبخند.. توصیفی برای نهایت آن ندارم
    فقط میگویم عشق..
    مرسی این یکی محشر اعلی بود دختر
    سلام سميرا جونم
    خوبي عزيزم ؟؟؟
    مرسي از متنات[IMG] اما من دلم گرفته ميخوام بخونم [IMG]
    یکی را دوست میدارم و در قلبم او را احساس میکنم
    او همان ستاره درخشان اسمان شبهای دلتنگی ,تیره و تار من است
    او همان خورشید درخشان اسمان روزهای زندگی من است
    اری او همان مهتاب روشنی بخش شبهای من است
    قلبم او را دوست میدارد و من هم تسلیم احساسات پاک قلبم می باشم
    او همان فرشته ای است که با بالهای سفیدش مرا به اوج اسمان ابی برد
    مرا با دنیای دوستی و محبت اشنا کرد
    یکی را دوست میدارم....
    همان کسی که هر شب قصه لیلی و مجنون را در گوشم زمزمه میکرد
    مرا به خواب عاشقی میبرد
    کسی که مرا ارام میکرد و معنی دوستی و دوست داشتن را به من می اموخت
    اینک که با من نیست معنی واقعی دوست داشتن را میفهمم
    و تنهایی را واقعا احساس میکنم
    او برایم مثل ابرهای زود گذز نیست ,
    او برایم مثل اسمان میماند که همیشه بالای سرم است
    اسمان وقتی ابری میشود من هم از دلگیری او بارانی میشوم
    اری من همان اسمان ابری هستم
    یکی را دوست میدارم.
    او دیگر یکی نیست , او برایم یک دنیا عشق است
    پس نرو و با من بمان
    ای روشنی بخش شبهای تیره و تار من ای اسمان زندگی من
    ای همدم زندگی من
    با من باش
    چون تورا و فقط تورا دوست میدارم
  • بارگذاری...
  • بارگذاری...
  • بارگذاری...
بالا