samira zibafar
پسندها
539

ارسال های پروفایل آخرین فعالیت ارسال ها درباره



  • آه كه جاي تو خاليست عشق من
    همه جا را سكوت در بر گرفته
    صداي ريزش باران به گوش ميرسد
    صدي ناله باد شنيده ميشود
    ساعت نيمه شب ميگويد كه تنها هستم
    آه...تو را ميخواهم يار شيرينم
    ديگر از تنهايي به جان آمده ام
    دستها را به تمناي تو ميگشايم
    اما خالي و بي ثمر باز بر زانو ميزنم
    كلمات شيريني را كه به من آموختي زمزمه ميكنم
    كلماتي كه تنها ما ميدانستيم...
    بيا كه جاي تو خاليست... عشق من
    سلام سميرا خانم ممنونم بابت شعرها
    شعرهات غمگين بودن .. ولي خوب اين هم يك مدلشه ديگه
    جالب بود مرسي
    .
    شب خوبي داشته باشي
    منم خوبم،دارم ميخونم واسه ارشد،اگه خدا قبول كنه.
    مراقب خودت باش گلم.



    من دختری بودم

    تنها در دنیای خودم

    آروزیم خانه ای بود در بین درختان ...

    من یک رویا داشتم

    که از بلندترین نقطه پرواز کنم !

    ...

    میان برگها قدم زدم

    و از خدا پرسیدم

    من کجا هستم ؟!

    ...

    ستاره ها به من لبخند زدند

    و خدا با خیالی آرام به من گفت

    در من ...

    ...

    حالا که زمان گذشته است

    و خاکستری شده ام

    آماده ام تا

    از بالاترین نقطه پرواز کنم

    ...

    وحالا میفهمم خدا به من چه گفت ...!
    سلام سمیرا جون.
    سهیل سرش شلوغه.جمعه میاد باشگاه.نگران نباش.
    ممنون سمیرای عزیز
    متن های فوق العاده زیبایی میفرستید
    ممنون
    امیدوارم که همیشه شاد باشید و اسم خدا از روی دلتون پاک نشه
    دلیل اینکه آرومم ، امید لمس دستاته

    همین لبخند پنهانی کنار لحن گیراته

    دلیل اینکه تنهایی ، همین دستای تنهامه

    همین دنیای تاریکم ، همین تردید چشمامه

    شبیه حس پژمردن ، دچار شک و بی رنگی

    من آرومم ، تو تنهایی ، حقیقت داره دلتنگی

    هنوزم میشه عاشق شد ، هنوزم حال من خوبه

    ببین دنیا پر از رنگه ، هنوزم عشق محبوبه

    تو دلگیری نمی دونی ، چه رویایی به من دادی

    اگه فکر می کنی سردم ، برو رد شو تو آزادی

    نمی دونی چقدر سخته ، تو پشت نبض دیواری

    نمی دونم تو این روزا چه احساسی به من داری

    نه اینکه سرد و مغرورم ، نه اینکه دور از احساسم

    بذار دست و دلم وا شه ، بذار رویا رو بشناسم

    تموم شهر خوابیدن ، من از فکر تو بیدارم

    یه روز می فهمی از چشمام ، چه احساسی به تو دارم
    نمی دانم چرا با آن که می دانم از آن من نخواهی بود!!! با تار و پود جان برایت خانه می سازم......
    دوباره من رو پیدا كن
    تو قحطی دل و احساس
    نمی گم كه پناهم شو
    ولی قدری منو بشناس
    منم مثل تو حیرونم
    از این پاییزه پنهونی
    تو كه عاشقترین بودی
    چرا از طعنه می خونی؟
    دوباره پل بزن تا من
    دلم لبریز فرصتهاست
    اگه حتی مسیر عشق
    هنوزم گنگ و ناپیداست
    نذار گرمای عشق ما
    بشه مثل كدورت سرد
    اگه مایی هنوزم هست
    مسیر كوچتو برگرد (پانیا)
    مگذار رنگ غم بر نگهت بنشیند
    هر زمانی که دلت تنگ من است
    بهترین شعر مرا قاب کن و پشت نگاهت بگذار
    تا که تنهایی ات از دیدن آن جا بخورد
    و بداند که دل من اینجاست
    در همین نزدیکی......
    واو مرسی..
    مواظب خودت باش... بیستی عزیز بیست. بای آنتیل انادر های
    سمیرا جان ممنون بابت همه شعرای زیبات.. واقعا قشنگن...
    امیدوارم دلت به این غمی و دلتنگی نا آشنا باشه و همیشه شاد زندگی کنی..
    خزان رشد عجیبی نموده وتا به گلهای قالی رسیده است.
    ملایمه عطرت ، نگاهت آرومه
    حضور تو با من ، نجیب و معصومه
    من از تماشاته که خستگیم می ره
    کسی تو قلب من جاتو نمی گیره

    ندیدی تو خوابم مثال من عاشق
    نباشی می میرم ، به این می گن عاشق
    ندیدی تو خوابم مثال من عاشق
    نباشی می میرم ، به این می گن عاشق

    آرامشت مثله صدای بارونه
    سپردن قلبم به عشقت آسونه
    خوب و بد عشقو تنها تو می فهمی
    می دونی می خوامت یه جور بی رحمی
    ندیدی تو خوابم مثال من عاشق
    نباشی می میرم ، به این می گن عاشق
    ندیدی تو خوابم مثال من عاشق
    نباشی می میرم ، به این می گن عاشق ، به این می گن عاشق

    همیشه تو دستات ، تشنه ی آغوشم
    بی تو نمی تونم این همه خوش بو شم
    نباشی دورت عشق ، هرگز نمی گردم
    تنها کسی بودی که اعتماد کردم
    ندیدی تو خوابم مثال من عاشق
    نباشی می میرم ، به این می گن عاشق
    ندیدی تو خوابم مثال من عاشق
    نباشی می میرم ، به این می گن عاشق
    به این می گن عاشق
    بیادت هستم بی هیچ بهانه ای!! شاید دوست داشتن همین است
    از خدا نخواه همه ی دنیا را به تو بدهد!كسی را بخواه كه تو را به همه ی دنیا ندهد...
    نگاه ساکت باران بروی صورتم دزدانه می لغزد ولی یاران نمی دانند که من دریایی از دردم به ظاهر گرچه میخندم!!


    در ابتدای زمین

    کنار آسمان نشستیم

    و دعا کردیم

    شاید ...

    تمام آرزوهایمان

    باران شود ...

    ندانستیم

    تمام خاکسترمان را

    آب خواهد برد

    .

    .

    .

    با چشمهایی سرخ و سنگین

    به آرزوهای دور و دراز خوابهای کودکیمان

    نگاه می کنیم ...

    و بی هیچ قصه ای

    به خواب می رویم ...!
    سلام سميرا جون
    ممنون از متنت
    قشنگ بود خيلي
    مرسي از دعوتت خانومي
    ممنون سمیرا خانم هم بابت شعر زیبا هم بخاطر دعوتت..
    بیشتر سر بزن توروخدا.. امید که بتونم جبران کنم..
    سلام سميرا جان خوبي گلم؟
    چه خبر؟
    مرسي از متن قشنگت،ما خيلي مخلصيم.
    برو عزيزم مواظب خودتم باش
    حتما تازه يكي رو پيدا كردم كه هم هم اسمم هم هم رشته ايم مگه ميشه بهش سر نزنم
    منم خوشحال ميشم بهم سر بزني
    منم بوس
    الهي عزيزم خسته نباشي :gol:
    ميفهمم چي ميگي منم همينطورم اين پودمان آخر دارن پدرمونو در ميارن انقدر بهمون پروژه دادن كه نمي دونم از كدومش شروع كنم
    خوش به حالت براي اين بود كه كارشناسي ميخواني و ديگه داره تموم ميشه و راحت ميشي
    اما من تازه اول دردسرام شروع شده
  • بارگذاری...
  • بارگذاری...
  • بارگذاری...
بالا