نه بابا بزار ثابت کنم برات من از هر دریچه ای که بخوام به مسئله ای ساده بنگرم دچار هذیانی وهم آلود میشم که من رو به سمت گوشه های تاریک و ندیده اون مطلب سوق میده.. نوشتن برام ساده است ولی وقتی با حسی همراه بشه از درون جوهری نامرئی در جان قلممم جاری میشه و اون رو چون روحی نا شناخته میکنه... مینویسم از هرجا که بخوای و هرچیزی که تصور کنی...ولی سلیس نوشتن رو انگار مرگی بدونم برای خودم و یک رابطه..
شرمنده چیکار کردم باز...