soheil wolf
پسندها
10

ارسال های پروفایل آخرین فعالیت ارسال ها درباره

  • وقتي خدا تو رو به لبه صخره هدايت مي کنه، بهش کاملاً اعتماد کن. فقط يکي از اين دوتا اتفاق ميافته :
    يا مي گيردت وقتي مي افتي،
    يا بهت ياد ميده پرواز کني.
    همیشه یاده اون روزا میوفتم یاده روزا و اون شبا مون راه به راهی پا به پای هم راه میرفتیم زیره بارون خاطرات اون روزا چه شیرینه میخام باز دوباره تورو ببینم پس چشمامو روی هم میزارم تا تورو ببینم کنارم ساعته دیدنه تو شیرینه آخه توای همه دارو ندارم دیگه طاقته دوری ندارم


    در زندگی لحظاتی هست

    غرق شان که باشی

    نه می بینی و نه دیده می شوی !

    نه باران خیس می بارد

    نه زمین سرگردان خودش است ...

    نه سیب ممنوع است و نه گندم

    .

    .

    .

    لحظاتی که می شود دور از چشم دنیا

    با تنهایی عشق بازی کرد !

    لحظاتی که خدا از تنهایی زاده می شود ...!
    سلام. خیلی ممنون. شما خوبی؟ نه حتما از کم سعادتی منه.


    خوشحالم !

    لااقل برای اینکه تو را در خواب ببینم از هیچ کس اجازه نخواهم گرفت ...

    چگونه بگویم ؟!

    دلم برای خدای معصومی که در قلب تو زندگی می کند تنگ شده است ...

    دلم تنگ شده برای هر آنچه از دست داده ام ...

    چشمانم گریانند برای هر آنچه نداشته ام ...

    دستانم پروانه ای می خواهند که هرگز پریدن را از یاد نبرد ...

    و روحم ... شوق پرواز دارد !

    همراه با بادبادکی که در کوچه های کودکی از میان انگشتانم رها شد ...

    و به آسمانها رفت تا هم بازی فرشته ها شود ...!
    یادش بخیر روزی من یاری داشتم باهاش حرف میزدم باهاش دردو دل میکردم باهم شبا لبه ساحل قدم میزدیم تازه داشتم معنی زندگیرو میفهمیدم خدا مارو از هم جدا کرد من اینجا رو زمین اون اون بالا تو آسمون ها بی انصاف 6 ساله منو تنها گذاشته از بس دله شکسته من واسش تنگ شد دیگه دلی برام نمونده فقط خستگی انتظار برام مونده منو اونقدر معرفت داشتم که 6 ساله در انتظارش نشستم شاید یه روز بیاد پیشم یا من برم پیشش هر کاری کردم تا بی خیال باشم ولی نشود بترشدم بیشتر دلتنگ شدم
    بنویس بنویس واسه من بنویس که دلت تنگ شده طاقت گریه نیست

    نگو گذشته از من نگو از من گذشتی نگو دلت گرفته از اینکه به پام نشستی نگو تقدیرم اینه که بمونم تو قفص تو هم بمونی تنها و بی کس بنویس واسه من دلت از چی برید دله کی رو دلت نقشه گریه کشید
    سلام داداش عزیزم:w05:
    خوبی خوشی؟!
    اوضاع روبراه هست؟!:gol::w40:


    بیا کودکانه و بی خبر امید ببندیم

    به تک تک شاخه های درخت خیالمان !

    نگاه هایمان را گره بزنیم

    به آبی بی کران آسمان

    و دست هایمان را ، به هم ...

    بیا ساز بزنیم ، تا روزگار بی وقفه برقصد برایمان !

    و پاک کنیم

    رد پای تمامی این رهگذران مضطرب را !

    چه فرقی می کند خوب ِ من ؟!

    تا آن هنگام که این باران دلتنگی بند بیاید

    زیر چتر خیال می خوابیم ...

    کودکانه و بی خبر ...!


    نیلوفر
    این حرفا چیه میزنی آخه...برو به یاد من کنار ساحل حالت خوب میشه...عقش من دیگه از این حرفا نزن...ملی غصه میخوره ها...
    غروب شد ودوباره باز

    هوای تو زد به سرم

    من موندمو خیال تو

    با این دل دربه درم

    غروب شد وباز این دلم

    به فکرته به یادته
    نگاه بی قرار من

    تو حثرت نگاهته

    خسته شدم از این سهیل kar gadan&Wolf

    همه تنهای نبودنت

    مونتظرتو بودن و

    هیچ وقت ندیدنت
    خسته شدم ازاین همه

    آوارگی دربه دری
    به دنبال تو بودن و

    از تو نبودن خبری

    به جون تو خسته شدم

    خسته ودرمونده شدم

    روزهای عمر من همه


    بدون تو هدر شدن
    به خاطر نبودنت

    همگی بی سمر شدن

    بیا واین دو روزای

    باقی مونده عمر مو

    بزار کنار تو باشم

    تمومش کن عزابمو
    میسی عجیجم...خیلی قشنگ بود...خیلی....پسر تو چقدر احساساتت لطیفه...قربونت برم
    بر سنگ قبر من بنويسيد خسته بود
    اهل زمين نبود نمازش شكسته بود
    برسنگ قبر من بنويسيد شيشه بود
    تنها از اين نظر كه سراپا شكسته بود
    بر سنگ قبر من بنويسيد پاك بود
    چشمان او كه دائماً از اشك شسته بود
    بر سنگ قبر من بنويسيد اين درخت
    عمري براي هر تيشه و تبر دسته بود
    بر سنگ قبر من بنويسيد كل عمر
    پشت دري كه باز نمي شد نشسته بود
    دلم گرفته آسمون نمیتونم گریه کنم شکنجه میشم از خودم نمیتونم گریه کنم اینگاری کوه غصه ها رو سینه ای من اومده اخ داره باورم میشه خنده من نیومده دلم گرفته آسمون از خودتم خسته ترم تو روزگاره بی کسی یه عمریه که دربه درم حتی صدای نفسم میگه که توی قفصم من واسه آتیش زدن که کوله باره شب بسم دلم گرفته آسمون یکم منو حوصله کن منو که از این روزگار یه خورده کمتر گله کن منو به بازی میگیرن عقربه های ساعتم برگه تقویم میکنه لحظه به لحظه لعنتم آهای زمین یه لحظه تو نفس نزن نچرخ تا آروم بگیره یه آدمه شکسته تر


    امروز دیدم ...

    فهمیدم

    چقدر ...

    چقدر زیباست ...

    انعکاس آسمان بر روی زمین خیس از باران ...

    آسمانی سربی ...

    خاکستری های متفاوت ...

    و چشمانی که نیاز به بالا نگریستن نداشت ...

    باران که می بارد تو همیشه می آیی ...

    انعکاس زندگی همین دور و برهاست

    نگاه کن شکوه زندگی را ...

    خدا همین جاست ...!
  • بارگذاری...
  • بارگذاری...
  • بارگذاری...
بالا