samira zibafar
پسندها
539

ارسال های پروفایل آخرین فعالیت ارسال ها درباره

  • You won't cry for my absence, I know -
    You forgot me long ago.
    Am I that unimportant...?
    Am I so insignificant...?
    Isn't something missing?
    Isn't someone missing me?
    خسته ام از آرزوها ،آرزوهای شعاری
    شوق پرواز مجازی ، بالهای استعاری
    لحظه های کاغذی را ، روز و شب تکرار کردن
    خاطرات بایگانی ، زندگی های اداری
    آفتاب زرد و غمگین ، پله های رو به پایین
    سقف های سرد و سنگین ، آسمان های اجاری
    با نگاهی سرشکسته ، چشم های پینه بسته
    خسته از در های بسته ، خسته از چشم انتظاری
    صندلی های خمیده ، میز های صف کشیده
    خنده های لب پریده ،گریه های اختیاری
    عصر جدول های خالی ، پارک های این حوالی
    پرسه های بی خیالی ، نیمکت های خماری
    رونوشت روزها را ، روی هم سنجاق کردم
    شنبه های بی پناهی ، جمعه های بی قراری
    عاقبت پرونده ام را با غبار آرزوها
    خاک خواهد بست روزی، باد خواهد برد باری
    روی میز خالی من ، صفحه ی باز حوادث
    در ستون تسلیت ها ، نامی از من یادگاری
    ميگردم . ميگردم دنبال کسي که هروقت صداش کنم ، دلم قرص باشه که حتماً صدام را ميشنوه.
    کسي که هر وقت به کمکش نياز داشتم ، در دسترس باشه. ميگردم دنبال کسي که هروقت ازاون چيزي بخوام ،
    از من دريغ نکنه .ميگردم و جز تو کســي را نمي بينم .
    تنها تويي که وقتي بندت از تو چيزي بخواد ، به اون مي بخشي و اگه به تو و کمک تو اميدوار باشه ، نا اميدش نميکني .
    تنها تويي که هرگاه بندت به سویت بياد ، به خودت نزديکش ميکني و عزيزش مي کنی و هر وقت عصيان کنه ، گناهش را
    مي پوشوني و خطاش رو از ديده ها پنهون مي کنی .
    ميگردم و تو رو مي يابم . تنها تويي که وقتي بنده ات به تو تکيه کنه ، اون رو مي پذيري و براي تمام زندگيش کافي هستي .
    خدايــــا ! چه کسی به سمت تو اومد و خواست مهمون تو شه و تو اونو نپذيرفتي ؟
    يا چه کسی به درخونت اومد و تو رو صدا زد و از تو کمک خواست و تو پاسخش ندادي و او نو دست خالي برگردوندي ؟
    خدايــــا ! تو که در خونت به روي هر کی تو رو بخوونه هميشه بازه ، منو از هرچه جز توحيـــد توِ رها کن..


    بیا کودکانه و بی خبر امید ببندیم

    به تک تک شاخه های درخت خیالمان !

    نگاه هایمان را گره بزنیم

    به آبی بی کران آسمان

    و دست هایمان را ، به هم ...

    بیا ساز بزنیم ، تا روزگار بی وقفه برقصد برایمان !

    و پاک کنیم

    رد پای تمامی این رهگذران مضطرب را !

    چه فرقی می کند خوب ِ من ؟!

    تا آن هنگام که این باران دلتنگی بند بیاید

    زیر چتر خیال می خوابیم ...

    کودکانه و بی خبر ...!


    نیلوفر
    ممنون عزیز پدر دوستم فوت کرده اعصابم خورده .......بازم ممنون
    زندگي رسم خوشاينديست زندگي بالو پري دارد با وسعت مرگ پرشي دارد اندازه عشق ....زندگي چيزي نيست كه لب طاقچه عادت از ياد من و تو برود زندگي حس غريبي است كه يك مرغ مهاجر دارد.....................
    ایکاش میتوانستم برای چشمان معصومت غزلی بسرایم اما افسوس که دیگر کلمات بر ذهن خشکیده ام غریبی میکنند...
    ولی ضربان قلبم همیشه برایت خوهد سرود از تو و چشمان معصومت...
    عشق يعنی شادی و سر زندگی

    عشق يعنی منتهای بندگی

    عشق يعنی ، سوختن و افروختن

    شـیـــوه دریــا دلان آمــوخــتــن

    عشق يعنی سوزش پروانه ها

    شورش دل ، خون سرخ لاله ها

    عشق یـعنی صـوت بـلبـل در بهـار

    خــنــده گـُل بــر فــراز شـاخسار

    عشق یـعـنی وامـق و عَـذرا شـدن

    بهــر صــید دُر سوی در یا شدن

    عشـق یـعـنی زنــدگــی را سـاختن

    دل بـه مـعــبــود گــرامــی باختن

    عشـق یــعــنی در ره او ســربــدار

    عشق یـعنی لـحظه های بی قرار

    عشق یـعـنـی بــیــسـتون را تاختن

    چهــره زیـبـای شـیـریـن ساختن

    عشق یعنی همچو مجنون سوختن

    راه و رســم عـــاشــقــی آموختن

    عشـق یـعـنی یــوسف کنعان شـدن

    از زلــیــخا های دون پنهان شدن

    عشق یـعـنی جــاودانــی و غــرور

    درس مـهــرو عاطفه کردن مرور
    ممنون سمیرا جان خیلی متن جالب و پرمحتوایی بودن
    سلام,مرسی بابت add...
    راستی چه جمله های قشنگی می گی...

    خیلی رمانتیکن...
    من نشاني از تو ندارم اما نشاني ام را براي تو مي نويسم: درعصرهاي انتظار،به حوالي بي کسي قدم

    بگذار! خيابان غربت را پيدا کن و وارد کوچه پس کوچه هاي تنهايي شو! کلبه ي غريبي ام را پيدا کن،

    کناربيدمجنون خزان زده و کنارمرداب ارزوهاي رنگي ام! درکلبه را باز کن و به سراغ بغض خيس پنجره برو!

    حرير غمش را کنار بزن! مرا مي يابي
    دنیا را بد ساخته اند ...


    کسی را که دوست داری ، تو را دوست نمی دارد ...


    کسی که تورا دوست دارد ، تو دوستش نمی داری ...


    اما کسی که تو دوستش داری و او هم تو را دوست دارد ..



    به رسم و آئین هرگز به هم نمی رسند ...


    و این رنج است ...
    (دکتر علی شریعتی)
    عاشقم ای ساقی میخانه راهی ده مرا سایه همت اگر داری پناهی ده مرا:gol:
    برای عشق گریه کن،اماکسی رابه خاطرعشق به گریه کردن ننداز!! باعشق بازی کن،اماهرگزکسی را با عشق بازی نده!!:gol:
    خدایا !
    مرا
    به گونه ای بساز ،
    شکل بده
    و بتراش
    که مایه شرمساری تو نباشم.

    silenta
    نرسيديم به هم بازی يک تقديريم
    عاقبت در هوس ديدن هم ميميريم
    عشقمان مخرج صفريست که تعريف نشد
    آه و افسوس که يک واژه بی تدبيريم
    بعد از آن حادثه هايی که جدامان کردند
    آنچنان شد که دگر از همه عالم سيريم
    اشک ميريختيم و دل که نميکنديم آه
    چه کنيم هر دو از اين واقعه دلگيريم
    وقتی از فاصله ها گفت دلم خنديديم
    فکر کرديم بهاريم که بی تغييريم
    باز هم نام ترا در دل خود حک کردم
    و محال است از اين ايده خود برخيزم
    باز سايه بالای سرم باش عزيزم:gol:
    شاید آنروز که سهراب نوشت:
    تا شقایق هست زندگی باید کرد
    خبر از دل پر درد گل یاس نداشت
    باید این جور نوشت:
    هر گلی هم باشی
    چه شقایق چه گل پیچک و یاس،
    زندگی اجباریست.:gol:
  • بارگذاری...
  • بارگذاری...
  • بارگذاری...
بالا