MEMOL...
پسندها
3,736

ارسال های پروفایل آخرین فعالیت ارسال ها درباره

  • ميخوام عاشقت بشم
    گل شقايقت بشم
    دلم برات تنگ شده بود
    خواستم مزاحمت بشم


    سلام گل خانوم,چطوري؟
    مرسي از متن هات
    مثل هميشه زيبان

    راستي عزيزم اگه"می خواهم در ماه ترین ایستگاه زمین گریه کنم ...!"ماه ترينو پيدا كردي به ما هم يه ندايي بده:D
    مرضيه جان سلام.
    شعراي قشنگت خيلي روم تاثير ميذاره.
    خوشحالم دوستي مثل شما دارم.
    بابا آبجی ما هر وقت میایم که شما خونه نیستی.....:gol::gol::gol:
    نمی خوای باما صحبت کنی؟؟؟؟........باشه.......:gol::gol:
    سلام خوب هستین.خیلی مرسییییییییییییییییییییییی از این شعرای قشنگتون.
    چقدر خوب میشه اگه شعراییو که از دیگران نقل میکنین با ذکر منبع باشه شاید
    بعضیها مثل من تمایل به مطالعه بیشتری داشته باشند.
    و البته اون دسته از شعراییو که خودتون سرودین به نام خود شما باشه.
    بازم مرسیییییییییییی و شب خوش.
    سلام، خوفی؟!
    دیروز اومدم اما دیدم این قسمت pmهاتو بسته بودی!
    چه خبرا؟!
    کاش می شد در زمستانی که مردگان شادند پرواز کنیم تا بهار و دیگرکسی در بهار رنگ پاییز را نمی دید
    می رفتیم یه کلاس شعر از خجالتت در می اومدیم آبجی......:gol::gol::gol:
    تو را به نگهبانی باغ گماشته ام
    بپذیر
    بپذیر
    وگرنه باغ در تکرار سرشت های انگاشته، جان خواهد داد
    مانند من
    که میان اعلامیه های ازدیاد طول عمر
    خبر بیماریی ناعلاج را می شنوم
    باغ را بپذیر
    بپذیر
    گر مادگی قهرِ بَساک کند
    در خلوت گلبرگ
    به آشتی نشانش
    که مرا بازگشتی نخواهد بود
    گر ساقه ای در باد شکست
    گلبرگ هایش
    مرهم دستان تیغ خورده ات
    ومن از آن دور
    میان اعلامیه های ازدیاد طول عمر
    برایت ورد حاصلخیزی خواهم خواند
    غم این پاییز و تن نخنمای آن عهد دیرینمان هماغوشند تا مرا به امید آمدن بهاری از پس زمستان نا امید کنند.
    سلام.. خوشگلن و زیبا عین حقیقتی که مرضیه نامیدندش..ممنون عزیز..
    قبلیا رو هم خوندم و اگه جواب میدادم میگرفتم اون اندک خوشی ای رو که در تهمونده افکارت داشتی..با کلمات غمین خودم..
    چیزی نیست...

    جز نقش دلتنگی...

    در این ایام ...

    که آن هم تو بیایی تمام می شود...

    و این خیال محال ...

    همنشین با من است...
    در بهاری که همه چیز بوی پاییز دارد در زمستان این مردگانند که شادند
    آنکه با تلاش بسیار اندیشه خویش را فربه نمود، با این وجود باز گوش به سخن این و آن سپرد، دیگر نمی توان آینده روشنی در پیش روی او دید.
    اُرد بزرگ:gol:
  • بارگذاری...
  • بارگذاری...
  • بارگذاری...
بالا